گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد دوم
فصل سیزدهم در بیان صراط است







بدان که از جمله ضروریات دین که ایمان بآن باید آورد صراطست و آن جسري است که بر روي جهنم میکشند و تا کسی از آن
نگذرد داخل بهشت نمیشود و در احادیث معتبره خاصه و عامه وارد شده است که از مو باریکتر است و از شمشیر برندهتر و از
آتش گرمتر است و مؤمنان خالص در نهایت آسانی از آن میگذرند مانند برق جهنده و بعضی بدشواري میگذرند اما نجات
مییابند و بعضی از عقبات آن به جهنم میافتند و آن در آخرت نمونه صراط مستقیم دنیا است که دین حق و راه ولایت و متابعت
حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و حضرت ائمه معصومین از ذریه او است و هر که از این صراط عدول و میل بباطل کرده است در
گفتار یا کردار از همان عقبه از صراط آخرت میلغزد و صراط مستقیم سوره حمد اشاره بهر دو است و ابن بابویه در اعتقادات گفته
است که اعتقاد ما در صراط مستقیم آنست که آن حق است و آن جسر جهنم است و بر آن مرور جمیع خلایق واقع میشود چنانچه
حقتعالی فرموده است وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها کانَ عَلی رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِ یا یعنی احدي از شما نیست مگر آنکه وارد جهنم است بر
پروردگار تو حتم و لازم است و قضا شده است و صراط در وجه دیگر حجتهاي خدایند پس هر که ایشان را در دنیا شناخت و
اطاعت ایشان کرد خدا او را از صراطی که جسر جهنم است میگذراند در روز قیامت و حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
بعلی علیه السّلام گفت یا علی چون روز قیامت شود بنشینم من و تو و جبرئیل بر صراط و نگذرد بر صراط مگر کسی که بدانی
بولایت تو با او باشد و شیخ مفید گفته است که صراط بمعنی طریق است و باین سبب ولایت امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه از
ذریه او را صراط میگویند که راه نجات است و در خبر وارد شده است که طریق بسوي بهشت در روز قیامت بمنزله جسري است
که مردم بر آن میگذرند و آن است صراطی که رسول خدا از جانب راست آن میایستد و امیر المؤمنین از جانب چپ آن و ندا از
صفحه 85 از 190
جانب خدا بهر دو میآید که بیندازید در جهنم هر کافري و معاندي را و در امالی بسند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام روایت
کرده است که میگذرند مردم بر صراط چندین طریقه یعنی چندین قسم و صراط باریکتر است از مو و از دم شمشیر تندتر و بعضی
میگذرند مثل برق و بعضی مثل دویدن اسب و بعضی راه میروند و بعضی بدست و پا میروند و بعضی چسبیدهاند بر صراط و بعضی
را بدن ایشان را آتش میگیرد و بعضی را نمیگیرد و علی بن ابراهیم و ابن بابویه بسندهاي خود از حضرت باقر علیه السّلام روایت
کردهاند که چون این 463 آیه نازل شد وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یعنی بیاورند در آن روز جهنم را از حضرت رسول
صلّی اللّه علیه و آله و سلّم پرسیدند معنی این آیه را فرمود که روح الامین مرا خبر داد که چون حقتعالی خلق اولین و آخرین را در
قیامت جمع کند بیاورند جهنم را با هزار مهار که کشند او را صد هزار ملک در نهایت شدت و غلظت و جهنم را صداي در هم
شکستن و خروش و غضب عظیم بوده باشد پس نفسی بکشد و صدائی از آن ظاهر شود که اگر نه آن باشد که حقتعالی مردم را
تأخیر کرده است از براي حساب هرآینه همه را هلاك کند پس کردنی و زبانه از آن بیرون آید و احاطه کند به نیکو کار و بدکار
پس نماند هیچ بندهاي از بندگان خدا و نه ملکی و نه پیغمبري مگر آنکه فریاد کند که رب نفسی نفسی یعنی پروردگارا نفس مرا و
جان مرا نجات ده و تو اي پیغمبر خدا ندا کنی که امتی امتی و از براي امت خود دعا کنی پس صراط بر روي آن بگذارند از مو
باریکتر و از شمشیر برندهتر و آن سه قنطره داشته باشد بر یک قنطره امانت باشد و صله رحم و بر دویم نماز باشد و بر سیم عدالت
پروردگار عالمیان یعنی حکم بر مظلمههاي بندگان پس مردم را تکلیف میکنند که بر صراط بگذرند پس در عقبه اول که صله
رحم و امانت است ایشان را نگاه میدارند اگر قطع رحم و خیانت در اموال مردم کرده باشند از این عقبه نمیگذرند تا از عهده آن
بدر آیند یا بجهنم افتند و از این عقبه اگر نجات یافتند نماز ایشان را نگاه میدارد و اگر از این عقبه نجات یافتند عدالت الهی براي
مظالم عباد ایشان را نگاه میدارد و اشاره باینست آنچه حقتعالی فرموده است إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ یعنی بدرستی که پروردگار تو بر
سر راه است یا در کمینگاهست و مردم بر صراط میروند بعضی بدست چسبیدهاند و بعضی یک پایش لغزیده بپاي دیگر خود را
نگاه میدارد و ملائکه بر دور ایشان ایستاده و دعا و ندا میکنند که اي خداوند حلیم بردبار بیامرز و عفو کن بفضل خود و سلام بدار
و بسلامت بگذران ایشان را و مردم میریزند در آتش مانند شبپره پس کسی که برحمت خدا نجات یافت و گذشت میگوید الحمد
للّه و بنعمت خدا تمام میشود اعمال صالحات و نمو میکند حساب و حمد میکنم خداوند غفوري را که نجات داد مرا از تو بعد از
آنکه ناامید شده بودم بمنت و فضل خود بدرستی که پروردگار ما آمرزنده و شکرکننده است عملهاي بندگان خود را مؤلف گوید
که میتواند بود که امانت در اموال باشد و عدل الهی در ظلمهاي دیگر یا اول در حق اللّه باشد و ثانی در حق الناس و دور نیست که
مراد از صله رحم رعایت رحم آل محمد (ص) و از امانت عدم خیانت در عهد و بیعت ایشان باشد که مقدم بر نماز واقع شده است
و عقبه ولایت که اعظم عقبات است در اینجا مذکور نشده است مگر آنکه گوئیم که اینها نسبت بمؤمنین است و کفار و مشرکان و
مخالفان در اول 464 یا پیش از ورود صراط بجهنم میروند و در معانی الاخبار منقولست که از حضرت صادق علیه
السّلام پرسیدند از صراط حضرت فرمودند که آن راه بسوي معرفت خداست و دو صراط میباشد صراط دنیا و صراط آخرت صراط
دنیا امامی است که اطاعت او فرض و واجب است هر که او را شناخت در دنیا و پیروي او کرد میگذرد بر صراط آخرت که جسر
جهنم است و هر که او را نشناخت در دنیا قدمش از صراط آخرت میلغزد و بجهنم میافتد و در تفسیر حضرت امام حسن عسکري
علیه السّلام در تفسیر صراط مستقیم وارد شده است که صراط مستقیم دنیا آنست که غلو نکند در حق ائمه و تقصیر نکند در حق
امامت ایشان و مستقیم باشد در دین حق و میل بباطل نکند و در آخرت راه مؤمنان است بسوي بهشت که عدول نمیکنند بسوي
جهنم و غیر آن و ایضا در معانی الاخبار از آن حضرت در تفسیر مرصاد روایت کرده است که آن قنطرهایست بر صراط که احدي
از آن با مظلمه احدي نمیگذرد و در مناقب از طرق عامه از انس روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود
در تفسیر قول حقتعالی فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَۀَ که بر بالاي صراط عقبه هست بسیار صعب که طولش سه هزار سال است که هزار سال بزیر
صفحه 86 از 190
میروند و هزار سال با خار و خسک و مارها و عقربها راه میروند و هزار سال بالا میروند و من اول کسی خواهم بود که آن عقبه را
قطع کند و دویم علی بن ابی طالب علیه السّلام خواهد بود و هیچ کس آن عقبه را بیمشقت قطع نمیکند مگر محمد (ص) و علی
بن أبی طالب علیه السّلام و اهل بیت او و ایضا در تفسیر مقاتل از ابن عباس روایت کرده است در تفسیر این آیه یَوْمَ لا یُخْزِي اللَّهُ
النَّبِیَّ گفته است یعنی عذاب نمیکند محمد را وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ یعنی عذاب نمیکند آنها را که باو ایمان آوردهاند یعنی علی و
فاطمه و حسن و حسین (ع) و حمزه و جعفر نُورُهُمْ یَسْعی بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمانِهِمْ یعنی روشنی دهد بر صراط از براي علی و فاطمه
مثل دنیا هفتاد مرتبه پس نور ایشان رود از پیش روي ایشان و از جانب راست ایشان و ایشان از عقب آن شتابند پس اهل بیت محمد
و آل محمد یک دسته و گروه بر صراط گذرند مانند برق جهنده پس گروه دیگر مانند باد گذرند و گروه دیگر مانند دویدن اسب
و گروه دیگر مانند رفتار پیاده و گروه دیگر بچهار دست و پا و گروه دیگر مانند اطفال خود را بر زمین کشند و خدا صراط را از
براي مؤمنان عریض میگرداند و از براي گناهکاران باریک میگرداند یَقُولُونَ رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا یعنی میگویند اي پروردگار ما تمام
گردان از براي ما نور ما را تا بگذریم بر صراط پس حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام میگذرد در میان هودجی از زمرد سبز فاطمه
(ع) با او باشد بر شتري از یاقوت سرخ سوار و در دور او هفتاد هزار حوریه روند مانند برق تند و شیخ در مجالس از طرق عامه از
انس روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که چون روز قیامت شود و صراط را بر جهنم نصب کنند
نگذرد بر آن مگر 465 کسی که نامه رخصتی داشته باشد که در آن ولایت علی بن أبی طالب علیه السّلام بوده
باشد و اشاره با این است قول حقتعالی وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ یعنی و بازدارید ایشان را بدرستی که ایشان سؤال کرده شدهاند یعنی
از ولایت علی بن ابی طالب علیه السّلام و در تفسیر امام حسن عسکري علیه السّلام از رسول خدا روایت کرده است که چون
حقتعالی جمیع خلایق را مبعوث گرداند منادي پروردگار ما از زیر عرش خدا ندا کند که اي گروه خلایق بپوشید دیدههاي خود را
تا فاطمه (ع) دختر محمد صلّی اللّه علیه و آله که سیده زنان عالمیانست از صراط بگذرد پس همه خلایق دیدههاي خود را بر هم
گذارند بغیر محمد صلّی اللّه علیه و آله و علی علیه السّلام و حسن و حسین و طاهران از اولاد ایشان که محرم آن حضرتند و چون
داخل بهشت شود جامه آن حضرت کشیده باشد بر روي صراط یک طرفش در دست آن حضرت باشد در بهشت و یک طرفش در
عرصات قیامت باشد پس منادي از جانب پروردگار ما ندا کند که اي دوستان فاطمه هر یک چنگ زنید در ریشهاي از ریشههاي
جامه سیده زنان عالمیان پس نماند کسی از دوستان فاطمه مگر آنکه بچسبد به تاري از تارهاي آن تا آنکه زیاده از سه هزار فئام
چنگ زنند در آن جامه که هر فئامی هزار هزار نفر باشد و همه نجات یابند ببرکت آن حضرت از آتش جهنم و کلینی بسند معتبر
روایت کرده است که حضرت صادق علیه السّلام فرمود که حساب کنید نفسهاي خود را پیش از آنکه شما را حساب کنند بدرستی
که در قیامت پنجاه موقف است در هر موقفی مثل هزار سال از سالهاي دنیا میماند چنانچه حقتعالی فرموده است که در روزي که
مقدار آن پنجاه هزار سال است و ابن بابویه در کتاب عقاید گفته است که اعتقاد ما در عقباتی که بر راه محشر است آنست که در
هر عقبهاي اسم واجبی و فرضی است از اوامر و نواهی الهی پس بهر عقبه که برسند که مسمی باسم واجب است اگر تقصیر در آن
واجب کرده است او را در آن عقبه هزار سال بازمیدارند و طلب حق خدا در آن واجب از او میکنند اگر بیرون آمد از عهده آن
بعمل صالح او که پیش فرستاده باشد یا رحمتی از حقتعالی که او را دریابد نجات مییابد از آن و میرسد بعقبه دیگر و پیوسته او را
از عقبهاي بعقبه دیگر میبرند و نزد هر عقبه سؤال میکنند از آنچه او در صاحب اسم آن عقبه تقصیر کرده است پس اگر از همه
بسلامت بیرون رفت منتهی میشود بدار بقا پس حیاتی مییابد که هرگز مرگ در آن نمیباشد و سعادتی مییابد که هرگز شقاوت و
تعب با او نمیباشد و ساکن میشود در جوار خدا با پیغمبران و اوصیاء و صدیقان و شهداء و صالحان از بندگان خدا و اگر او را در
عقبهاي حبس کنند و طلب کنند از او حقی را که در آن تقصیر کرده است پس نجات ندهد او را عمل صالحی که پیش فرستاده و
در نیابد او را رحمتی از جانب حقتعالی قدمش میلغزد از آن عقبه و فرو میرود در جهنم پناه میبریم از آن 466 بخدا
صفحه 87 از 190
و این عقبات همه بر صراط است و اسم یک عقبه از آنها ولایت است همه خلایق را نزد آن عقبه نگاه میدارند و سؤال میکنند از
ولایت حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام و ائمه بعد از او اگر اتیان بآن کرده است نجات مییابد و میگذرد و اگر نکرده است فرو
میرود بسوي جهنم چنانکه فرموده است وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ و اهم عقبات مرصاد است إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ حقتعالی میفرماید
بعزت و جلال خود سوگند یاد میکنم که از من نمیگذرد ظلم ظالمی و اسم یک عقبه رحم است و اسم دیگري امانت است و اسم
دیگري نماز است و باسم هر فرضی یا امري یا نهیی عقبهاي هست که بنده را نزد آن عقبه بازمیدارند و از آن فرض سؤال میکنند.
فصل چهاردهم در حقیت و حقیقت بهشت و دوزخ است-
بدان که وجوب ایمان به بهشت و دوزخ جسمانی بنحوي که در صریح آیات و اخبار متواتره وارد شده است از ضروریات دین
اسلام است و کسی که مطلقا بهشت و دوزخ را انکار کند مانند ملاحده یا تأویل کند آنها را مانند فلاسفه بیشک کافر است و
فلاسفه در این باب دو طایفهاند: اول اشراقیانند که قائلند بعالم مثال و ایشان ظاهرا قائلند ببهشت و دوزخ و آنچه در شرع وارد شده
از تفاصیل آنها اما نه در این بدن جسمانی و نه آنکه آن بهشت و دوزخ جسمی چندند از قبیل اجسام این دنیا بلکه عالمی است
متوسط میان عالم جسمانیات و عالم مجردات مانند عالم خواب و صوري که در آب و آینه دیده میشود پس ثواب و عقاب مانند
خوابهاي خوب و خواب پریشان خواهد بود و این مخالف صریح آیات و اخبار بیشمار است و تلاعب بدین مبین است و اگر گویند
که بسیاري از مسلمانان در عالم برزخ بمثال قائل شدهاند جواب گوئیم که دو فرق است (اول) آنکه آنچه ایشان قائل شدهاند مستلزم
انکار عود بدنها نیست در محشر و مستلزم رد آیات و اخبار صریحه حشر جسمانی نیست (دویم) آنکه عالم مثالی که ایشان قائلند
غیر این مثالست و میگویند بدن مثالی جسم لطیفی است مانند اجسام ملائکه و جن و روح در عالم برزخ بآن جسم تعلق میگیرد و
تأویل بعالم خواب و خیال نمیکنند. دویم مشائیانند که اکثر فلاسفه ایشانند و جمیع آنچه در شرع وارد شده است از نعیم بهشت و
حور و قصور تأویل میکنند بلذاتی که روح را میباشد بعد از مفارقت بدن به کمالات و معلومات خود که در این نشأه تحصیل
کردهاند و سعادت و ثواب و بهشت او همین است و آنهائی که جاهلند و این علوم و کمالات را تحصیل نکردهاند در الم و حسرتند
از فقد این 467 علوم و شقاوت و عقاب و جهنم ایشان همین است و در این عالم چون مستغرق در تدبیر بدن بود و
در کدورات عالم طبیعت فرو رفته بود ادراك آن لذت و این الم نمیکرد کما ینبغی و بعد از مفارقت بدن اینها همه بر او ظاهر
میگردد و چون اکثر امم عوام بودند و خبري از لذات و آلام روحانی نداشتند در کتب الهیه و حکم نبویه این لذات جسمانیه و آلام
بدنیه را ذکر کردهاند از براي ترغیب ایشان بطاعات و خیرات و ترهیب ایشان از شرور و معاصی و سیئات بر سبیل استعاره و مجاز
تعبیر از آن لذات روحانیه بحور و قصور و ثمار و انهار و از آلام روحانیه بزقوم و ضریع و حمیم و نار و اشباه آنها نمودهاند چنانچه
شیخ ابو علی در رساله مبدء و معاد تصریح باین مراتب نموده و در شفا از ترس علماء اسلام معاد جسمانی را حواله بصاحب شریعت
نموده و کسی که اندك شعوري و تدینی داشته باشد چون رجوع بعقاید باطله و کلمات واهیه ایشان میکند میداند که اکثر آنها با
ایمان بشرایع انبیاء جمع نمیشود و جمعی که اعتقاد باصول ایشان دارند و بضرورت بمعاشرت مسلمانان گرفتار شدهاند از ترس قتل
و تکفیر لفظی چند از ضروریات دین بر زبان جاري میکنند و در دل خلاف آنها را قائلند یَقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیْسَ فِی قُلُوبِهِمْ و
گاهی بر سبیل استهزاء اظهار بعضی از اصول دین میکنند و چون با شاگردان و خواص خود خلوت میکنند میگویند إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّما
نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ و بایمان ظاهري قناعت کردهاند یُرْضُونَکُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبی قُلُوبُهُمْ وَ أَکْثَرُهُمْ فاسِقُونَ و ایشان باین عقاید باطله که
بتقلید فلاسفه و شبهات شیطانیه قائل شدهاند در این باب معذورند زیرا که کسی که قائل باشد که واحد صادر نمیشود از او مگر
واحد گوید هر حادثی مسبوق است بماده و گوید آنچه قدمش ثابت شد عدمش محال است و عقول و افلاك و هیولاي عناصر را
قدیم داند و انواع متوالده را قدیم داند و اعاده معدوم را محال داند و افلاك را متصل بیکدیگر داند و فاصله در میان آنها قائل
صفحه 88 از 190
نباشد و خرق و التیام در فلکیات محال داند و عنصریات را در افلاك محال داند و امثال این عقاید باطله را قائل باشد چگونه اذعان
میتواند کرد بآنکه خدا فاعل مختار است و آنچه خواهد میتواند کرد و عالم و آدم حادثند و بحشر جسمانی و آنکه بهشت در
آسمانست و مشتمل است بر حور و قصور و ابنیه و مساکن و اشجار و انهار و آنکه آسمانها شق میشوند و پیچیده میشوند و کواکب
بینور میشوند و فرو میریزند بلکه همه فانی میشوند و آنکه ملائکه اجسامند و بالها دارند و آسمانها مملوند از ایشان و بزمین
میآیند و بالا میروند و آنکه حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله بمعراج رفت و عیسی علیه السّلام و ادریس بآسمان رفتند و
همچنین بسیاري از معجزات انبیاء و اوصیاء از شق قمر و احیاي اموات 468 و رد شمس و طلوع آن از مغرب و
خسوف و کسوف در غیر وقت مقرر و جاري شدن نهرهاي عظیم از سنگهاي کوچک و فرو بردن عصاي موسی خروارهاي چوب و
ریسمان را و امثال اینها پس معلوم شد که اعتقاد باصول حکماء با اعتقاد باکثر ضروریات دین جمع نمیشود پس یا منکر نبوت انبیاء
باید بشوند و یا ایشان را العیاذ باللّه از بابت ارباب حیل و معمیات دانند که در تمام عمر مدارشان بر این بوده که مردم را بضلالت و
جهل مرکب اندازند و باصل را در لباس حق بمردم نمایند و هدایت ایشان را باین فرقه ضاله حواله کرده باشند و از همه غریبتر
آنست که جمعی که خود را از اهل شرع میشمارند و اهتمام عظیم در باب اتیان بآداب و مستحبات مینمایند این کتب ضلال را از
روي اعتقاد درس میگویند و کسی از ایشان نشنیده که در مقام رد و انکار و دفع شبهات ایشان درآیند و کسی که رد و انکار این
عقاید نماید از جهات دیگر شبهات بر عوام القاء میکنند که شاید ترویج عقاید باطله خود نمایند یا توانند نمود و طعن میکنند بر
کسی که بر ارباب این عقاید لعن کند و فخر میکنند که ما از جمله لاعنین نیستیم یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ
لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ پس در اصل بهشت و دوزخ جسمانی شکی نیست و کسی که انکار کند کافر است. اما متکلمان عامه خلاف
کردهاند در آنکه بهشت و دوزخ آیا بالفعل موجودند یا در قیامت موجود خواهند شد اکثر متکلمین را اعتقاد آنست که موجودند
بالفعل و در ابتداي خلق عالم آنها را خلق کردهاند و قلیلی از معتزله قائل شدهاند که بعد از این مخلوق خواهند شد در قیامت و
معلوم نیست که احدي از امامیه باین مذهب سخیف قائل شده باشند و این قول را نسبت بسید رضی دادهاند و از او بسیار بعید است
و آیات بسیار دلالت بوجود آنها در حال نزول قرآن مثل أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ، أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا، أُعِدَّتْ لِلْکافِرِینَ، عِنْدَها جَنَّۀُ الْمَأْوي و
اکثر احادیث معراج مشتمل است بر این که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم داخل بهشت شد و جهنم را بآن حضرت
نمودند و اکثر مفسرین و متکلمین بهشت حضرت آدم علیه السّلام را بهشت خلد میدانند و ابن بابویه بسند معتبر از ابو الصلت هروي
روایت کرده است که گفت از حضرت امام رضا علیه السّلام پرسیدم که یا بن رسول اللّه مرا خبر ده از بهشت و آتش جهنم که آیا
امروز مخلوق شدهاند حضرت فرمود بلی و رسول خدا داخل بهشت شد و جهنم را دید در شبی که آن حضرت را بآسمان بردند
عرض کردم که جماعتی میگویند که امروز مقدر شدهاند اما هنوز مخلوق نشدهاند حضرت فرمود ایشان از ما نیستند و ما از ایشان
نیستیم هر که انکار کند خلق بهشت و دوزخ را تکذیب حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله کرده است و 469
تکذیب ما کرده است و از ولایت ما خبر ندارد و مخلد در جهنم خواهد بود حق تعالی فرموده است هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَ ذِّبُ بِهَا
الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آن یعنی اینست آن جهنمی که تکذیب مینمایند بآن مجرمون میگردند میان آتش و میان حمیم
که در حرارت بنهایت رسیده است گاه بآتش میسوزند و گاه حمیم در حلق ایشان میکنند و رسول خدا فرمود که چون مرا بآسمان
بردند جبرئیل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد و از رطب بهشت بمن داد و خوردم پس آن نطفه شد در صلب من چون بزمین
آمدم با خدیجه مواقعه کردم حامله شد بفاطمه (ع) در حسن و نیکی صفات و اخلاق حوریه است و بظاهر انسیه است هرگاه مشتاق
بوي بهشت میشوم دخترم فاطمه را میبویم و علی بن ابراهیم روایت کرده است که دلیل بر اینکه بهشت و دوزخ مخلوق شدهاند
آنست که حقتعالی میفرماید عِنْدَها جَنَّۀُ الْمَأْوي یعنی نزد سدرة المنتهی جنتی است که مأواي مؤمنان است و سدرة المنتهی در
آسمان هفتم است پس بهشت نیز در آنها است و دلیل بر آنکه بهشتها در آسمان است آنست که در حق کفار فرموده است که
صفحه 89 از 190
گشوده نمیشود از براي ایشان درهاي آسمان و داخل بهشت نمیشوند و دلیل بر آنکه آتش جهنم در زمین است آنست که فرموده
است بحق پروردگار تو البته حشر میکنم ایشان را و شیاطین را پس حاضر میکنم ایشان را بدور جهنم بدو زانو در آمده و معنی حول
جهنم دریائی است که محیط است بدنیا همه آتش خواهد شد چنانچه فرموده است وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ و فرموده است وَ نَذَرُ
الظَّالِمِینَ فِیها جِثِیا یعنی در زمین میگذاریم ایشان را در وقتی که آتش شود. و در خصال از ابن عباس روایت کرده است که دو
یهودي آمدند از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال کردند از جمله آنها این بود که پرسیدند که بهشت در کجا است و جهنم
در کجا است فرمود بهشت در آسمان است و جهنم در زمین است پرسیدند که سبعه چیست فرمود که هفت در جهنم است که
موافق یکدیگرند پرسیدند که ثمانیه کدام است فرمود که هشت در بهشت است و در رجال کشی بسند معتبر از محمد بن عیسی
قمی روایت کرده است که بحضرت امام رضا علیه السّلام عرش کردم که یونس میگوید که بهشت هنوز مخلوق نشده است فرمود
دروغ میگوید پس کجا بود بهشت آدم باز همین مضمون را بسند دیگر از آن حضرت روایت کرده است و ابن بابویه در کتاب
صفات الشیعۀ از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که شیعه ما نیست کسی که جهار چیز را انکار کند معراج رسول اللّه
و سؤال قبر و خلق بهشت و دوزخ و شفاعت و از حضرت امام رضا علیه السّلام روایت کرده است که کسی که اقرار کند برجعت و
متعه و حج تمتع 470 و ایمان بیاورد بمعراج و سؤال قبر و حوض و شفاعت و خلق بهشت و جهنم و صراط و میزان
و بعث و نشور و جزا و حساب او مؤمن است حقا و از شیعه ما اهل بیت است و ابن بابویه گفته است که اعتقاد ما در بهشت و آتش
آنست که مخلوق شدهاند و رسول خدا داخل بهشت شد و جهنم را دید در شب معراج و اعتقاد ما آنست که بیرون نمیرود احدي از
دنیا تا مکان خود را در بهشت یا جهنم ببیند و مؤمن از دنیا نمیرود تا آنکه دنیا را در نظر او جلوه دهند بهتر از آنکه دیده بوده است
و مکان او را در آخرت باو بنمایند پس او را مخیر میکنند و او اختیار آخرت میکند پس در آن وقت قبض روح او را میکنند و اما
جنت آدم پس آن باغی است از باغهاي دنیا که آفتاب در آن طلوع و غروب میکند و جنت خلد نبود و اگر جنت خلد بود هرگز از
آن بیرون نمیآمد و مکان بهشت باید دانست که در جهت آسمانست و مشهور آنست که در بالاي آسمان هفتم است و در آیه
کریمه وارد شده است که عرض بهشت مثل عرض آسمان است و زمین و خلافست در معنی آن بعضی گفتهاند که یعنی اگر
آسمانها و زمین را پهلوي یکدیگر بگذارند وسعت بهشت مثل وسعت همه آنها است و بعضی گفتهاند که آسمانها و زمینها را طبقه
طبقه بکنند که هر یک از این طبقهها سطحی باشد مؤلف از اجزاء لا یتجزي و بعضی را ببعضی وصل کنند که یک سطح شود
هرآینه مثل عرض بهشت خواهد بود و بعضی گفتهاند از براي هر شخصی این قدر خواهد بود و بر هر تقدیر اعتراض کردهاند که
هرگاه عرضش مثل عرض آسمان و زمین باشد چگونه در آسمان میگنجد و جواب گفتهاند که ما میگوئیم که بالاي آسمان
هفتگانه است پس میتواند بود که بزرگتر از آسمان باشد چنانچه در احادیث وارده شده است در وصف بهشت که سقف آن عرش
رحمان است و روایت کردهاند که رسول هرقل پادشاه روم از حضرت رسول پرسید که تو دعوت میکنی بسوي بهشتی که عرضش
آسمانها و زمین است پس جهنم در کجا است حضرت فرمود سبحان اللّه روز که آمد شب در کجاست پس در معنی این حدیث
گفتهاند که همچنانکه شب و روز مقابل یکدیگرند و چون روز در جهت اعلی باشد شب در جهت اسفل است همچنین بهشت در
فوق سماواتست و دوزخ تحت ارضین است و عامه روایت کردهاند که از انس بن مالک پرسیدند که بهشت در زمین است یا در
آسمان گفت کدام آسمان و زمین گنجایش بهشت دارد گفتند پس کجا است گفت بالاي آسمان هفتگانه است در زیر عرش و
اگر گویند که هرگاه بهشت در بالاي آسمانها باشد و جهنم در زیر هفت طبقه زمین چگونه صراط را بر جهنم میگذارند و از آن
عبور میکنند بسوي بهشت جواب گوئیم که تفکر در اینها ضرور نیست بلکه مجوز نیست بلکه ایمان اجمالی بآنچه انبیاء حق الیقین،
ص: 471 خبر دادهاند باید آورد و تفکر در تفاصیل اینها که موجب تطرق شبهات شیطانی است نباید نمود و کسی که دست از
اصول فاسده حکماء بردارد و بآیات و اخبار اذعان نماید همه با یکدیگر منطبق میتواند شد زیرا که هرگاه کواکب فرو ریزد و
صفحه 90 از 190
آسمانها در هم پیچیده شود و عرش بزیر آید بهشت نیز بزیر خواهد آمد و عرش سقف آن خواهد بود و میتواند بود که أُزْلِفَتِ
الْجَنَّۀُ لِلْمُتَّقِینَ اشاره باین باشد و جهنم را بلند میگردانند و ظاهر میسازند چنانچه فرموده است وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغاوِینَ چنانچه علی
بن ابراهیم روایت کرده است که دریاهاي زمین همه آتش میشوند و اضافه جهنم میشوند و صراط را بر روي آن نصب میکنند و
راهی میشود مستقیم بسوي بهشت و چون از اینها گذشتند منتهی میشود به بهشت و عرش الهی که سقف آنست و جزوي از عرش
متصل بمحشر خواهد بود که محل حضور انبیاء و مؤمنان خواهد بود و منابر انبیاء و اوصیاء را در آنجا خواهند گذاشت و عرش را
بروشی که حکماء گفتهاند فلکی قرار نباید داد بلکه جسمی است اعظم از همه اجسام و مربع است و قوائم دارد و اینکه طول صراط
چندین هزار سال راه است با اینها موافق است و مکان امري است موهوم و تابع متمکن است و چنانچه پیش از خلق مکانی نبود و
بعد از خلق اجسام بهم رسید همچنین بعد از حرکت عرش و بهشت مکان آنها بهمرسید و آن مکانها برطرف میشود و حکم فوق
اجسام بهم میرساند و استحاله این نوع از خلا معلوم نیست و بر تقدیري که محال باشد ممکنست که حقتعالی جسم دیگر در آنجا
خلق کند و بالجمله کسی که دست از قواعد و اصول فاسده حکماء که مبتنی بر شبهات واهیه است بردارد همه اینها با یکدیگر
موافق میشود با آنکه تفکر در آنها چنانچه گفتیم ضرور نیست و اذعان اجمالی کافی است و اللّه الموفق للخیر و الصواب و إلیه
المرجع و المآب.
فصل پانزدهم در بیان صفتی چند است که در آیات و اخبار از براي بهشت وارد شده است و اعتقاد بآنها لازم است.
باید دانست که بهشت در بقا و سلامت است و در آن مرگ نمیباشد باجماع امت و الا (موتتنا الاولی) اگر نقل کلام اهل جهنم
نباشد استثناي منقطع خواهد بود و مراد مرگ دنیا خواهد بود نه مرگ در بهشت چنانچه بعضی توهم کرده بودند در عصر سابق و
جمعی تکفیر ایشان به این سبب میکردند و هم چنین در آیه دیگر که فرموده است که نمیچشند در آن مرگ را مگر مرگ اول
مراد مرگ دنیا است و ایضا در بهشت پیري و کوري و کري و درد و بیماري و آفت و مرض و هم و غم و الم نمیباشد و ایضا در
آن فقر و احتیاج و واماندگی نیست و هر چه نفس خواهش کند و دیده از آن لذت بر دارد 472 براي آدمی حاصل
است و دار خلود است هرگز از آن بیرون نمیروند و منزل پاکان و نیکان است و در آن بغض و حسد و عداوت و نزاع و جدال
نمیباشد و هر کس بآنچه حقتعالی عطا کرده است راضی است و آرزوي مرتبه دیگر نمیکند و بعضی گفتهاند اهل مرتبه اعلی
بدیدن اهل مرتبه ادنی میآیند و ایشان بمرتبه اعلی نمیروند که مبادا مرتبه آنها در نظر ایشان پست شود و عیش ایشان منقص گردد
و این ضرور نیست زیرا که ممکن است که خدا ایشان را بمرتبه خود راضی کرده باشد که آرزو و خواهش مرتبه دیگري نکنند و
ایضا چنانچه در دنیا بعضی از مردم مطعومات دنیه را بر مأکولات لذیذه ترجیح میدهند و درجات خسیسه و اشغال باطله را بر مراتب
عالیه اختیار میکنند ممکن است در آن نشأه نیز هر یک مرتبه خود را بهتر از مراتب دیگران دانند و بآن راضی و مشعوف باشند و
لهذا فرموده است وَ فِیها ما تَشْتَهِیهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْیُنُ پس آنچه نفس هر کس خواهش کند باو میدهند و خواهشهاي نفس مختلف
میباشد اما در روایات معتبره وارده شده است که اهل درجه سافله بدرجه عالیه نمیروند دیگر آنکه ایشان را بول و غایط و کثافت
نمیباشد و بعنوان عرق خوشبو از ایشان دفع میشود و زنان ایشان را نیز از حوریان و آدمیان حیض و نفاس و استحاضه و ولادت و
بول و غایط و رشک و حسد و عداوت و بدي اخلاق که عادت زنانست نمیباشد و ازواج مطهره را باین تفسیر کردهاند و روشنی
بهشت از آفتاب و ماه و انجم نیست و پیوسته مانند هواي ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب است و ظل ممدود را باین تفسیر کردهاند
و شراب دنیا مستی و بول و قی و تهوع میدارد و لغو و فحش و دشنام با او میباشد و شراب بهشت هیچیک از اینها را ندارد و لذت
شراب را باضعاف غیر متنهاي دارد و چون در وقت شراب میوه و کباب و ملاقات احباب لذیذتر میباشد و از دست غلامان خوش لقا
و مصاحبت حوري طلعتان زیبا خوشتر مینماید و در وصف مجلس بهشت آئین ایشان فرموده است که بر کرسیهاي بافته از مفتول
صفحه 91 از 190
طلا و مزین بمروارید و جواهر نشسته باشند تکیه بآنها داده روبروي یکدیگر کرده و بر گرد ایشان غلامان و امردان گوشواره در
گوش با قدحها و ابریقها از طلا و نقره و انواع جواهر و کاسهها از شراب معین که از نوش کردن آنها صداع بهم نمیرسد و عقلشان
زایل نگردد و میوهها از براي مزه هر میوه را که اختیار کنند و گوشت کباب از هر مرغی که خواهش کنند و مصاحبت حوریان
سیماندامان سیاه چشمان مانند مروارید ناسفته تازه از صدف بیرون آمده و نشنوند در آن شرابخوردن نه سخن لغوي و نه چیزي
که متضمن فحشی یا گناهی باشد مگر سلام و تحیتی که یکدیگر را بآن نوازش کنند پس نظر کن لطف و کرم
473 خداوند کبیر را که با این ذرههاي حقیر و بندههاي سراپا تقصیر بچه مهربانی سلوك کرده و از براي رغبت ایشان بطاعت و
بندگی مجلس عیش ایشان را بچه شایانی و آیاتی بیان فرموده و بعوض عمل ناقصی که بلطف و توفیق و اسباب و آلات و ادوات
آفریده او در ایام قلیله فانیه دنیا از بندگان ضعیف او بعمل آمده چه بزمهاي جسمانی و روحانی در بهشت جاودانی از براي این
غلامان سرکش و جانی فانی مرتب داشته لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ وَ هُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ و ایضا باید دانست که منازل بهشت اکثر غرفهها
است زیرا که التذاذ از سیر نهرها و گلها و سبزیها در غرفه بیشتر میباشد و عیب غرفه در دنیا احتیاج بنزول است و دشواري آن و اهل
بهشت را احتیاج بنزول نیست و اگر خواهند بآسانی فرود میتوانند آمد و مروي است که نهرهاي بهشت بیرخنه که در زمین بکنند
بلند میشوند بقدر آنچه میخواهند در میان منازل و زیر غرفهها و درختان ایشان جاري میشود و ابن بابویه در فقه و امالی از عبد اللّه
بن علی روایت کرده است که گفت در مصر بخدمت بلال مؤذن رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم رسیدم و از او وصف بناي
بهشت را پرسیدم گفت شنیدم از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم که حصار بهشت یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و
یک خشت یاقوت و بجاي گل مشک ناب بکار بردهاند و کنگرههاي آن از یاقوت سرخ و سبز و زرد است پرسیدم درهاي آن از
چه چیز است گفت درهاي آن مختلف است باب الرحمۀ از یاقوت سرخ است گفتم حلقهاش از چیست گفت باب الصبر در
کوچکی است و یک لنگه است و از یاقوت سرخ است و حلقه ندارد و باب الشکر از یاقوت سفید است و دو مصراعست و مابین
این دو مصراع پانصد سال راه است و آن را خروشی و نالهاي هست و میگوید خداوندا اهل مرا بسوي من بیاور گفتم آیا در سخن
میگوید گفت بلی خداوند صاحب جلال و اکرام او را بسخن میآورد و اما باب بلا از یاقوت زرد است و یک مصراع است و چه
بسیار کم است کسی که از این در داخل شود و اما در بزرگتر پس داخل میشوند از آن بندگان شایسته خدا که اهل زهد و ورعند و
رغبتکنندگانند بسوي خدا و سبقتگیرندگانند باو چون داخل بهشت شوند در کشتیها مینشینند و سیر میکنند در دو نهر از آب
صاف و کشتیها از یاقوتست و آنچه کشتی را به آن حرکت دهند از مروارید است و در آن کشتیها ملائکه از نور هستند که
جامههاي سبز بسیار پوشیدهاند گفتم آیا از نور سبز میباشد گفت جامههاي سبزند و در آنها نوري هست از پروردگار عالمیان و
ایشان بر دو طرف آن سیر میکنند گفتم اسم آن نهر چیست گفت جنت المأوي است گفتم آیا در وسط آن بهشت بهشت دیگر
هست گفت بلی جنت عدن و آن وسط بهشتها است و حصارش از یاقوت سرخ است و سنگریزهاش از 474
مروارید است گفتم در میان آن بهشت دیگر هست فرمود بلی جنت الفردوس و آن حصارش از نور است و غرفههایش از نور
پروردگار عالمیانست و حقتعالی میفرماید در بهشت خیرات حسان هستند یعنی خوش خلقها و خوش روها گفتهاند ایشان زنان
دنیااند و بهترند از حوریان و روایت کردهاند که زنان اهل بهشت دست یکدیگر را میگیرند غنا و خوانندگی میکنند بصداي چند
که خلایق مثل آن را نشنیده باشند و گویند مائیم راضیات که بخشم نیائیم مائیم اقامت کنندگان که هرگز حرکت نمیکنیم مائیم
خیرات حسان و دوستان شوهران کرام چون حوریان این سخنان میگویند زنان دنیا در جواب ایشان میگویند مائیم نمازگذارندگان و
شما نماز نکردید مائیم روزه دارندگان و شما روزه نداشتید و مائیم که وضو ساختهایم و شما وضو نساختهاید و مائیم که تصدیق
کردهایم و شما نکردهاید پس بر ایشان غالب میشوند و تفوق کنند. و عیاشی روایت کرده است که از حضرت صادق علیه السّلام
پرسیدند که هرگاه مرد مؤمنی زن مؤمنهاي داشته باشد و هر دو بمیرند و داخل بهشت شوند آیا در بهشت زن و شوهر یکدیگر
صفحه 92 از 190
خواهند بود حضرت فرمود که خدا حاکم عادل است اگر مرد افضل است از زن مرد را مخیر میکنند اگر اختیار او کرد از زنان او
خواهد بود و اگر نخواست زوجه او نخواهد بود و اگر زن از مرد بهتر باشد زن را مخیر میکنند اگر زن شوهر را اختیار کرد شوهر او
خواهد بود و اگر نخواست شوهر او نخواهد بود و حضرت فرمود که میگویند بهشت یک بهشت است حقتعالی میفرماید در پائینتر
یا نزدیکتر از آن بهشت دو بهشت دیگر هست و میگویند بهشت یک درجه است بلکه درجههاست بعضی بالاي بعضی و زیادتی
مردم در درجات باعمال میباشد راوي گفت دو مؤمن داخل بهشت میشوند یکی مکانش بلندتر است از دیگري پس میخواهد
ملاقات کند دیگري را آیا میتواند فرمود که آنکه بالاتر است پائین میتواند آمد که پستتر را ببیند و آنکه پستتر است بدرجه بالا
نمیتواند رفت زیرا که آن بالاتر از مرتبه او است و لیکن اگر خواستند یکدیگر را ملاقات کنند بر روي کرسیهائی که نشستهاند
در مرتبههاي خود یکدیگر را ملاقات میکنند و ایضا روایت کرده است که علاء بن سبابه به آن حضرت عرض کرد که مردم تعجب
میکنند از ما هرگاه که میگوئیم که جمعی از جهنم بیرون میآیند و داخل بهشت میشوند میگویند چون میشود که ایشان با
دوستان خدا در بهشت باشند حضرت فرمود که خدا میفرماید وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ و اللّه که ایشان با دوستان خدا در یک بهشت
نخواهد بود راوي گفت که ایشان کافر بودند فرمود و اللّه اگر کافر بودند داخل بهشت 475 نمیشدند گفت مؤمن
بودند فرمود نه و اللّه اگر مؤمن میبودند داخل جهنم نمیشدند و لیکن واسطهاند میان مؤمن و کافر و ابن بابویه بسند مخالفین از ابن
عباس روایت کرده است که حلقه دروازه بهشت از یاقوت سرخ است و بر صفحههاي طلا آویخته است چون آن حلقه بر صفحه
میخورد صدا میکند که یا علی و علی بن ابراهیم روایت کرده است که نصرانی شام از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام سؤال
کرد از اهل بهشت که طعام میخورند و فضله ندارند نظیر ایشان در دنیا چیست فرمود نظیر ایشان جنین است که در شکم مادر
میخورد از آنچه مادرش میخورد و غایط ندارد و ایضا بسند صحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم در شب معراج داخل بهشت شد دید ملکی چند عمارتی میسازند که یک خشت آن از طلا است
و یک خشت آن از نقره و گاهی دست بازمیدارند پرسید که چه سبب دارد که گاهی میسازید و گاهی دست بازمیدارید گفتند
« سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر » انتظار خرجی میکشیم پرسید که خرجی شما چیست گفتند گفتن مؤمن است
هرگاه میگویند ما میسازیم و هرگاه دست برمیدارند ما دست برمیداریم و عیاشی و ابن بابویه و دیگران بسندهاي معتبر از حضرت
امیر المؤمنین ع روایت کردهاند که طوبی درختی است در بهشت که اصل آن در خانه حضرت رسول است و هیچ مؤمنی نیست
مگر آنکه شاخی از آن درخت در خانه او هست و خواهش چیزي در خاطر او خطور نمیکند مگر آنکه آن شاخ آن را از براي او
حاضر میکند و اگر سوار تندروي صد سال بتازد از سایه آن بیرون نرود و اگر کلاغی از پائین آن پرواز کند تا از پیري تمام آن
سفید شود ببالاي آن درخت نرسد و ابن بابویه از آن حضرت روایت کرده است که در بهشت درختی هست که از بالاي آن حلهها
بیرون میآید و از زیر آن اسبان با زین و لجام و بالدار بیرون میآید که سرگین و بول ندارند و دوستان خدا بر آن سوار میشوند و
پرواز میکنند در بهشت با ایشان هر جا که خواهند پس جمعی که از ایشان پستترند میگویند اي پروردگار ما چه عمل باعث این
شده است که این بندگان تو باین مرتبه رسیدهاند خداوند جلیل میفرماید ایشان در شبها بعبادت میایستادند و خواب نمیکردند و
در روزها روزه میداشتند و هیچ چیز نمیخوردند و با دشمنان من جهاد میکردند و نمیترسیدند و تصدیق میکردند و بخل
نمیورزیدند و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلم فرمود که در
بهشت غرفه چند هست که از بیرون آنها اندرون آنها و از اندرون آنها بیرون آنها دیده میشود و از امت من کسی در آنها ساکن
میشود که سخن او نیک باشد و طعام بمردم بخوراند و بهر که رسد سلام کند و نماز کند در شب در هنگامی که مردم در خواب
476 باشند و ایضا از حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام روایت کرده است که ام سلمه از حضرت رسول صلی
اللّه علیه و آله پرسید که زنی دو شوهر کرده است و همه داخل بهشت میشوند آن زن از کدام یک از آن دو شوهر خواهد بود
صفحه 93 از 190
حضرت فرمود که اي ام سلمه او را بآن شوهري میدهند که خوشخلقتر باشد و سلوکش با اهلش بهتر باشد اي ام سلمه حسن خلق
خوبی دنیا و آخرت را برده است و علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام بسند کالصحیح روایت کرده است که طوبی
درختی است در بهشت که اصلش در خانه امیر المؤمنین علیه السّلام است و در خانه هر شیعه شاخی از شاخهاي آن هست و هر
برگی از آن امتی را سایه میکند و فرمود که حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله فاطمه را میبوسید عایشه را بد آمد و گفت زن
شوهرداري را چرا این قدر میبوسی حضرت فرمود اي عایشه در شب معراج داخل بهشت شدم و جبرئیل مرا بنزد طوبی برد و از میوه
آن بمن داد که تناول نمودم پس خدا آن را آبی کرد در پشت من چون بزمین آمدم با خدیجه نزدیکی کردم و حامله شد بفاطمه
پس هرگاه که فاطمه را میبوسم بوي درخت طوبی از او استشمام میکنم و ایضا بسند کالصحیح از ابو بصیر روایت کرده است که
گفت بخدمت حضرت صادق علیه السّلام عرض کردم فداي تو شوم اي فرزند رسول خدا مرا مشتاق گردان بسوي بهشت حضرت
فرمود که بوي خوش بهشت از هزارساله راه از مسافتهاي دنیا احساس میشود و پستترین اهل بهشت بحسب منزل چنانست که اگر
جمیع جن و انس مهمان او شوند هرآینه از طعام و شراب آن مقدار نزد او باشد که همه را کافی باشد و از نعمتهاي خدا که نزد
اوست چیزي کم نمیشود و کمترین اهل بهشت بحسب رتبه و منزلت چون داخل بهشت شود سه حدیقه در نظر او در آید چون
داخل حدیقه پستتر شود آن مقدار از زنان و خدمتکاران و میوهها و نهرها در نظر او درآید و جلوه نماید که دیدهاش روشن و
دلش شاد گردد و حمد و شکر منعم حقیقی بجاي میآورد پس گویند سربلند کن و بجانب بالا نظر کن و چون حدیقه دویم را نظر
نماید در آن نعمتی چند به بیند که در حدیقه اول ندیده بود گوید پروردگارا این را نیز بمن عطا کن ندا باو رسد که شاید این را
که بدهم باز دیگري را خواهش نمائی گوید همین بس است مرا و دیگر آرزوئی نمیکنم چون داخل آن حدیقه شود مسرت و
شادي او مضاعف گردد و شکر حق تعالی را بکند پس در آن حال دري از جنۀ الخلد بر روي او بگشایند و اضعاف آنچه بیشتر در
آنجا دیده بود مشاهده نماید و گوید تو راست حمد اي پروردگار من که سرانجام دادي از عذاب نیران و منت گذاشتی بر من
بنعمتهاي بیپایان جنان ابو بصیر گریست و گفت فداي تو شوم شوق مرا زیاد گردان آن حضرت فرمود در بهشت نهري هست که
در کنارهاي آن دخترها 477 روئیده است هرگاه مؤمن بیکی از آنها بگذرد و او را خوش آید آن را بگیرد و
حقتعالی بجاي او دیگري را برویاند گفت فداي تو شوم باز زیاده کن فرمود بهر مؤمن هفت هزار دختر باکره چهار هزار زن ثیبه
بدهند و هفت زن از حور العین گفت فداي تو شوم هفت هزار باکره فرمود بلی هر وقت که بنزد ایشان برود باکره باشند گفت فداي
تو شوم از چه چیز خلق شدهاند حور العین فرمود که از تربت نورانی بهشت که شعاع بدن آن از پس هفتاد حله نمایان باشد و
درخشان و بروایت دیگر مغز استخوانهاي ساقهاي او از زیر هفتاد حله نمایان باشد جگر او آئینه مؤمن باشد و جگر مؤمن آئینه او
باشد گفت فداي تو شوم آیا حوریان را سخنی هست که بآن تکلم نمایند فرمود بلی سخنی که با نهایت حلاوت و غنج و دلال
خوانندگی کنند بصداي دلربائی که خلایق مثل آن را نشنیده باشند گویند مائیم خالدات که هرگز نمیمیریم مائیم نرم و ناعم که
هرگز آزرده نشویم مائیم اقامت کنندگان که هرگز از بهشت بدر نرویم مائیم خوشنودان که هرگز بخشم نیائیم خوشا حال کسی که
از براي ما خلق شده باشد و خوشا حال کسی که ما از براي او خلق شدهایم مائیم آنها که اگر گیسوي یکی از ما در میان آسمان
بیاویزد نور آن دیدهها را خیره کند و بروایت دیگر اگر یکی از ما را در میان زمین و آسمان بازدارند هرآینه مستغنی گرداند ایشان
را از نور آفتاب و ماه- و در ثواب اعمال روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که حق تعالی هیچ خلقی نیافریده مگر
آنکه از براي او خانه در بهشت و خانه در جهنم مقرر کرده است چون اهل بهشت در بهشت و اهل جهنم در جهنم ساکن شوند
منادي ندا کند که اي اهل بهشت مشرف شوید پس مشرف شوند بر اهل جهنم پس منازلی که از براي ایشان در جهنم مقرر
کردهاند بلند کنند و بایشان بنمایند و بگویند که اینها منازل شما است که اگر معصیت خدا میکردید داخل این منازل میشدید پس
اگر کسی از شادي و فرح بمیرد باید اهل بهشت در آن روز از شادي هلاك شوند که آن عذاب از ایشان دفع شده است پس ندا
صفحه 94 از 190
کنند که اي اهل جهنم سر بالا کنید و نظر کنید بسوي منازل خود در بهشت پس چون نظر کنند بایشان بنمایند منازل ایشان را و
نعمتهائی را که در آنجا از براي ایشان مقرر کردهاند و گویند اینها منازل شما است که اگر اطاعت خدا میکردید داخل این منازل
میشدید پس اگر کسی از حزن و اندوه بمیرد بایست در آن روز اهل جهنم از حزن و اندوه بمیرند پس منازل اهل جهنم را به اهل
بهشت بمیراث میدهند و منازل اهل بهشت را در جهنم باهل جهنم بمیراث میدهند و اینست معنی قول حقتعالی أُولئِکَ هُمُ الْوارِثُونَ
الَّذِینَ یَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِیها خالِدُونَ یعنی ایشانند وارثون که میراث میبرند فردوس را و ایشان همیشه در آنجا
478 خواهند بود. و علی بن ابراهیم بسند کالصحیح از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که هیچ حسنهاي نیست مگر
آنکه خدا ثوابی از براي آن بیان کرده است بغیر نماز شب که از بس که ثواب آن عظیم است بیان نفرموده است و گفته است که
پس نمیداند نفسی آنچه پنهان کردهاند از براي ایشان از چیزهائی که موجب روشنی چشم ایشانست از براي جزاي آنچه میکردند
پس حضرت فرمودند بدرستی که خدا را کرامتی هست در بندگان مؤمن خود در هر روز جمعه چون روز جمعه شود حقتعالی
بفرستد بسوي مؤمن ملکی را با خلعت حلهاي چون ملک بدروازه بهشت رسد بگوید از براي من رخصت بطلبید که داخل بهشت
شوم بر فلان مؤمن پس دربانان بنزد مؤمن روند و بگویند رسول پروردگار تو در دروازه رخصت میطلبد که داخل شود مؤمن با
زنان خود مصلحت میکند ایشان میگویند اي آقاي ما بحق آن خداوندي که بهشت را از براي تو مباح گردانیده است چیزي از براي
تو نیکوتر از این نمیدانم که پروردگار تو خلعت از براي تو فرستاده است پس یکی از آن حلهها را بر کمر بندد و دیگري را بر
دوش افکند و بر هر چه گذرد از آن از نور آن حلهها روشن شود تا به وعدهگاه لقاي الهی برسد چون در آنجا جمع شوند نوري از
انوار حق بر ایشان جلوه کند و بسجده بیفتند حقتعالی فرماید که اي بندگان من سر بردارید این روز سجده و عبادت نیست جمیع
مشقتها را از شما برداشتهام ایشان گویند چه چیز بهتر میتواند بود از آنچه بما عطا کردهاي پس از جانب حقتعالی ندا بایشان رسد که
مضاعف گردانیدم آنچه را بشما عطا کرده بودم هفتاد برابر پس در هر روز جمعه نعمتهاي ایشان هفتاد برابر سابق مضاعف میگردد
و اینست معنی قول حقتعالی وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ و بدرستی که شب جمعه شبی است نورانی و روشن و روزش روزي است روشن پس در
آن روز و شب بسیار بگوئید تسبیح و تکبیر و تهلیل و ثناي خدا را و صلوات بر محمد و آل محمد بسیار بفرستید پس چون مؤمن بر
گردد به هر چیزي که بگذرد از نور او روشن شود تا بنزد زنان خود برسد پس گویند بحق خداوندي که مباح گردانیده است براي
ما بهشت را که هرگز تو را به نیکوئی این ساعت ندیدهام گوید این بسبب آنست که نظر کردهام بنور پروردگار خود پس فرمود که
زنان او غیرت بر یکدیگر نمیبرند و حایض نمیشوند تکبر و خود ستائی نمیکنند راوي گفت فداي تو شوم میخواهم سؤال کنم از
شما چیزي که شرم میکنم از آن فرمود سؤال کن گفت آیا در بهشت غنا و سرود میباشد فرمود بدرستی که در بهشت درختی هست
امر میکند حقتعالی بادهاي بهشت را که بوزند پس از آن درخت صداي 479 چند ظاهر میشود که هرگز خلایق
بآن خوشی سازي و نغمهاي نشنیده باشند پس حضرت فرمود این عوضی است از براي کسی که در دنیا از ترس خدا ترك شنیدن
غنا کرده باشد راوي گفت گفتم زیاده بفرما فرمود حقتعالی بهشتی بدست خود خلق کرده است که دیدهاي آن را مشاهده ننموده
است و مخلوقی بر آن مطلع نگردیده است میگشاید آن را پروردگار در هر صباح و میفرماید زیاده کن نسیم را زیاده کن شمیم را
آنست که حقتعالی میفرماید فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُونَ و کلینی بسند معتبر از حضرت باقر علیه
السّلام روایت کرده است که از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله سؤال کردند از تفسیر قول حقتعالی یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَی
الرَّحْمنِ وَفْداً یعنی روزي که محشور گردانیم متقیان را و پرهیزکاران را بسوي خداوند رحمن گروهی حضرت فرمود یا علی این
گروه نیستند مگر سواران و ایشان مردانی چندند که از معاصی خدا پرهیزکاري کردند پس خدا دوست داشت ایشان را و مخصوص
گردانید و اعمال ایشان را پسندید و ایشان را متقیان نام کرد پس فرمود یا علی بحق آن خداوندي که دانه را شکافته و گیاه بیرون
آورده و خلایق را خلق کرده ایشان از قبرها بیرون میآیند و ملائکه ایشان را استقبال میکنند بناقهاي چند از ناقههاي عزت که بر
صفحه 95 از 190
آنها جهازهاي طلا بسته باشند مکلل به مروارید و یاقوت و حلههاي آنها از استبرق و سندس بهشت باشد از بافته ارغوانی و پرواز
کنند آن ناقهها با ایشان بسوي محشر با هر مردي از ایشان هزار ملک روند از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ و ایشان را
بسرعت تمام برند تا در بزرگ بهشت و بر در بهشت درختی هست که هر یکی از آن هزار کس را سایه کند و در جانب راست
درخت چشمهاي هست پاكکننده و پاکیزهکننده هر یک از ایشان یک شربت از آن بیاشامند پس پاك کند حقتعالی بآن دلهاي
ایشان را از حسد و بریزد بآن موهاي زیاد را از بدنهاي ایشان و اینست معنی قول حقتعالی وَ سَ قاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً یعنی بیاشامند
بایشان شرابی پاكکننده از آن چشمه پاكکننده پس میروند بسوي چشمه دیگري از جانب چپ آن درخت پس غسل میکنند در
آن و آن را عین الحیوة میگویند یعنی چشمه زندگانی پس نمیمیرند هرگز پس ایشان را بازمیدارند در پیش روي عرش و حال
آنکه سالم گردیده از آفتها و بیماریها و دردها و از سرما و گرما که هرگز باینها مبتلا نشوند پس خداوند جبار خطاب کند بملائکه
که با ایشانند که حشر کنید دوستان مرا بسوي بهشت و ایشان را با خلایق بازمدارید که سبقت گرفته است رضاي من از ایشان و
واجب گردیده است رحمت من از براي ایشان و چگونه خواهم ایشان را با اصحاب حسنات و سیئات بازدارم پس میبرند ایشان را
ملائکه 480 بسوي بهشت چون بدروازه بهشت رسند ملائکه حلقه را بر در زنند از آن صداي عظیمی ظاهر شود که
جمیع حوریان که کریم منان براي دوستان خود در قصرهاي جنان مهیا گردانیده آن صدا را بشنوند و شادي کنند و بشارت دهند
یکدیگر را بآمدن ایشان و گویند آمدند بسوي ما دوستان خدا پس در بهشت را براي ایشان بگشایند و داخل بهشت شوند و مشرف
شوند بر ایشان زنان از حوریان و آدمیان و گویند مرحبا بشما و خوش آمدید چه بسیار شدید بود شوق ما بملاقات شما و دوستان
نیز بایشان چنین گویند پس علی علیه السّلام از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله سؤال کرد از تفسیر قول حقتعالی لَهُمْ غُرَفٌ مِنْ فَوْقِها
غُرَفٌ مَبْنِیَّۀٌ یعنی ایشان را غرفهها است و از بالاي آن غرفهها هست پرسید که از براي چه بنا کردهاند این غرفهها را یا رسول اللّه
حضرت فرمود که یا علی خدا این غرفهها را بنا کرده از براي دوستان خود از مروارید و یاقوت و زبرجد و سقفهاي آنها از طلا است
و منقش کردهاند بنقره و هر غرفه هزار در دارد از طلا و بر هر دري ملکی موکل است و در آن غرفهها فرشها بلند گردانیده باشند
بعضی را بر بالاي بعضی افکنده از حریر و دیبا برنگهاي مختلف و میان آنها را پر کرده باشند از مشک و عنبر و کافور و این است
معنی قول حق تعالی وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَۀٍ و چون داخل شود مؤمن بسوي منازل خود در بهشت بر سر او تاج پادشاهی و کرامت بگذارند
و بپوشانند بر او حلههاي طلا و نقره و در اکلیل زیر تاج یاقوت و مروارید بافته باشند و بپوشانند او را هفتاد حله برنگهاي گوناگون
و نوعهاي مختلف بافته بطلا و نقره و مروارید و یاقوت سرخ چنانکه حقتعالی فرموده است که زیور میکنند ایشان را بدست رنجها از
طلا و مروارید و پوشش ایشان در بهشت حریر است و چون مؤمن بر تخت خود بنشیند تخت او بحرکت آید از شاد حقالیقین، ص:
481 نیست برنخیز من از توام و تو از منی پس مقدار پانصد سال از سالهاي دنیا معانقه کنند که هیچ یک ایشان ملول نشوند پس
مؤمن نظر کند بگردن حوریه در آن قلاده از یاقوت سرخ بیند و در میانش لوحی باشد که بر آن نوشته باشند تو اي ولی خدا حبیب
منی و منم حوراء حبیبه تو شوق من بسوي تو بنهایت رسیده است و شوق تو بمن بنهایت رسیده است پس خداوند کریم هزار ملک
بفرستد براي تهنیت مؤمن و تزویج کردن حوریه باو چون باول دري از درهاي بهشتهاي آن برسند گویند بملکی که موکل است
بر آن در که رخصت بطلب از براي ما بر ولی خداوند رحیم ما را بمبارکباد و تهنیت او فرستاده است ملک گوید باشید تا من به
حاجب بگویم تا ولی خدا را اعلام کند و میان ملک و حاجب سه باغ عظیم فاصله باشد پس اعلام کند که هزار ملک را پروردگار
عالمیان فرستاده است براي تهنیت ولی خدا از او رخصت دخول میطلبند حاجب گوید بر من دشوار است که بر ولی خدا رخصت
بطلبم و او با زوجه خود خلوت کرده است و میان حاجب و ولی خدا دو باغ فاصله است پس حاجب رود بسوي قیم و او را اعلام
کند و قیم رود بسوي خدمتکاران مخصوص و ایشان را اعلام کند که رسولان خداوند جبار بر در عرصه ایستادهاند و ایشان هزار
ملکند که براي تهنیت ولی خدا آمدهاند او را اعلام کنید که ایشان بر در ایستادهاند و انتظار رخصت میکشند چون خدمتکاران
صفحه 96 از 190
بولی خدا عرض کنند و رخصت دهد ایشان داخل شوند و غرفه هزار در داشته باشد و بر هر دري ملکی موکل باشد پس دربانان
درها بگشایند و از هر دري ملکی از رسولان خدا داخل شوند و هر یک رسالت خداوند جبار را برسانند و این است معنی قول حق
تعالی وَ الْمَلائِکَ ۀُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ یعنی ملائکه داخل میشوند از هر دري از درهاي غرفه و میگویند سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما
صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ یعنی سلام خدا بر شما باد سلامتی از جمیع بلاها از براي شما است بسبب آنچه صبر کردید در دنیا پس
نیکو آخر خانهایست این خانه شما حضرت فرمود که اشاره باین است قول حقتعالی وَ إِذا رَأَیْتَ ثَمَّ رَأَیْتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کَبِیراً یعنی
اگر ببینی آنجا خواهی دید نعمت فراوان و پادشاهی بزرگ فرمود که این آیه اشاره است بآنچه ولی خدا در آن از کرامت و نعیم و
پادشاهی عظیم که ملائکه رسولان خدا رخصت میطلبند از او و بیرخصت داخل نمیشوند در بهشت و غرفه او و فرمود که نهرها
جاري میشود از زیر قصرهاي ایشان و میوهها نزدیک است بایشان حق تعالی فرموده است وَ دانِیَۀً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها
تَذْلِیلًا یعنی نزدیک باشد بایشان سایه درختان آن بهشتها و آسان کرده باشد چیدن میوه آن درختها را آسانکردنی چنانکه
گفتهاند 482 که اگر برخیزد درختها بلند شوند بقدر قامت او و اگر بنشیند شاخها سر بزیر آورند تا دستش بآنها
برسد و اگر بخواهد فروتر آید. حضرت فرمود که چنان آسان میشود چیدن میوهها بر ایشان که از بسکه آسان و نزدیک باشد
بایشان مؤمن هر نوع از میوهها که خواهش کند بدهان خود بچیند در وقتی که تکیه کرده باشد و انواع میوهها باو خطاب کنند که
اي ولی خدا مرا بخور پیش از آنکه او را بخوري و فرمود که هیچ مؤمنی نیست مگر آنکه او را جنتهاي بسیار است بعضی
داربست کرده و بعضی داربست نکرده و نهرها دارد از شراب و نهرها از آب و نهر از شیر و نهرها از عسل و چون ولی خدا طعام
چاشت طلبد آنچه نفس او در آن وقت خواهش میکند براي او حاضر میسازند بدون آنکه خواهش خود را ذکر کند پس خلوت
میکند با برادران خود بدیدن یکدیگر میروند و تنعم میکنند وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ یعنی در هوائی مانند طلوع آفتاب و از آن نیکوتر و بهتر و
اقلا هر مؤمنی هفتاد زوجه از حوریان دارد و چهار زن از آدمیان و مؤمن یک ساعت با حوریه میباشد و یک ساعت با آدمیه و یک
ساعت با خود خلوت میکند بر تختهاي خود تکیه کرده و نظر میکند بر یکدیگر و گاهی تکیه بر تخت خود کرده باشد شعاعی از
نور او را فروگیرد گوید بخدمتکاران خود که این چه شعاع بود که مرا گرفت شاید جناب مقدس الهی متوجه من گردیده است و
این شعاع از انوار جلال او باشد خدمتکاران باو گویند که جناب حقتعالی از آن مقدستر است که این انوار شبیه بانوار او باشد بلکه
این نور از حوریه ایست از زنان تو که هنوز بنزد تو نیامده است مشرف شد بر تو از خیمه خود از روي اشتیاق بتو و محبت ملاقات
تو بر او غالب شده است چون تو را دید که بر تخت خود تکیه کردهاي تبسمی کرد بسوي تو از شوق تو و آن شعاعی که تو دیدي
و نوري که بتو احاطه کرده است از سفیدي و لقاء و ضیاء دندانهاي او بود پس ولی خدا فرمود که رخصت دهید او را که فرود
آید بسوي من پس مبادرت کند بسوي او هزار غلام و هزار کنیز براي آنکه او را بشارت دهند که ولی خدا تو را خواسته پس از
خیمه خود بزیر آید و هفتاد حله پوشیده باشد برنگهاي مختلف بافته بطلا و نقره و مکلل بمروارید و یاقوت زبرجد و معطر
گردانیده بمشک و مغز ساق پاي او از زیر هفتاد حله نمایان باشد و طول قامتش هفتاد ذراع باشد و عرض ما بین دوشهاي او ده ذرع
و چون نزدیک شود بولی خدا استقبال نمایند خدمتکاران او را با طبقهاي طلا و نقره مملو از مروارید و یاقوت و زبرجد و بر او نثار
کنند پس سالها با یکدیگر معانقه کنند که هیچیک را ملال حاصل نشود پس حضرت امام محمد باقر علیه السّلام فرمود که حق
الیقین، ص: 483 بهشتها که در قرآن مذکور است جنت عدن است و جنت الفردوس و جنت نعیم و جنت المأوي و خدا را
بهشتهاي دیگر هست که محفوفاند باین بهشتها از براي مؤمن میباشد از بهشتها آنچه دوست دارد و خواهش نماید و تنعم
کند در آنها بهر نحو که خواهد و هرگاه اراده کند مؤمن چیزي را طلبش آنست که بگوید سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ چون این را بگوید
مبادرت کنند بسوي او آنچه خواهد بیآنکه طلب کند از ایشان یا امر بآن کند و اشاره باینست آنچه حق تعالی فرموده است دَعْواهُمْ
فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ یعنی تحیت خدمتکاران نسبت بایشان سلام است که بر ایشان میکنند وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ
صفحه 97 از 190
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ فرمود که یعنی هرگاه از لذت خود فارغ میشوند از جماع کردن و خوردن و آشامیدن و شکر میکنند خدا را
و میگویند الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ اما قول حقتعالی أُولئِکَ لَهُمْ رِزْقٌ مَعْلُومٌ یعنی خدمتکاران میدانند آنچه ایشان میخواهند و
میآورند از براي دوستان خدا پیش از آنکه ایشان سؤال کنند فَواکِهُ وَ هُمْ مُکْرَمُونَ یعنی هیچ چیز در بهشت خواهش نمیکنند مگر
آنکه ایشان را اکرام میکنند به آن و ابن بابویه در خصال بطریق مخالفین از جابر روایت کرده است که رسول خدا صلی اللّه علیه و
آله و سلّم فرمود که بر در بهشت نوشته است پیش از آنکه خدا خلق کند آسمانها و زمین را بدو هزار سال لا اله الا اللّه محمد
رسول اللّه علی اخو رسول اللّه و ایضا از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمود که
چون حقتعالی بهشت را خلق کرد خشتی از آن را از طلا و خشتی از آن را از نقره قرار داد و دیوارهایش را از یاقوت گردانید و
سقفش را از زبرجد و سنگ ریزهاش از مروارید و خاکش زعفران و مشک ناب پس باو گفت سخن بگو گفت خداوندي بجز تو
نیست و زنده که هرگز تو را مرگ نیست و قیومی که همه چیز بتو قائم است و تو بچیزي قائم نیستی سعادتمند کسی است که داخل
من شود پس پروردگار عزت و جلال فرمود که سوگند یاد میکنم بعزت و عظمت و جلال و ارتفاع منزلت خود که داخل تو
نمیشود کسی که مداومت بشراب نماید و پیوسته مست باشد و از هر مسکر از غیر شراب باشد و نه سخن چین و نه دویت و نه
یساول ظالمان و نه مخنث و نه کفن دزد و نه قطع کننده رحم و نه کسی که انکار قضا و قدر حقتعالی کند یا کسی که بجبر قائل
باشد و افعال بنده را از خدا داند و ایضا از امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود بخدا سوگند که خالی نبوده
است بهشت از ارواح مؤمنان از روزي که حقتعالی خلق کرده است آن را و خالی نبوده است جهنم از ارواح کافران و عاصیان از
روزي که آفریده است آن را. مؤلف گوید که این حدیث منافات ندارد با آنکه ارواح مؤمنان در مدت برزخ در
484 بهشت دنیا میباشند و ارواح کافران در آتش دنیا زیرا که مراد بمؤمنین و کافرین در این حدیث اعم از بنی آدم و غیر بنی آدم
است از خلقی که پیش از خلق آدم در زمین بودهاند چنانچه بعد از این خواهد آمد و ایضا ممکن است که جنت و نار دنیا مراد
باشد و حقتعالی میفرماید که روزي که بگوئیم جهنم را که آیا پر شدي و گوید که آیا زیادتی هست و علی بن ابراهیم و حسین بن
سعید روایت کردهاند که حقتعالی جهنم را وعده داده بود که او را پر کند چون در قیامت از کافران و عاصیان پر شود حقتعالی بر
سبیل تقریر فرماید که آیا پر شدي او بر سبیل اذعان گوید که آیا جاي زیادتی هست یعنی پر شدم پس بهشت گوید پروردگارا
وعده کردي جهنم را پر کنی و مرا نیز وعده کردي که پر کنی و او را پر کردي چرا مرا پر نمیکنی پس حقتعالی در آن روز خلقی
میآفریند که پر کند بایشان بهشت را پس حضرت صادق علیه السّلام فرمود خوشا حال ایشان که غمها و کدورتهاي دنیا را ندیدند
و ایضا علی بن ابراهیم روایت کرده است که حضرت امام زین العابدین علیه السّلام فرمود که بر تو باد بقرآن زیرا که حقتعالی خلق
کرد بهشت را بید قدرت خود خشتی از طلا و خشتی از نقره و بجاي گل میان خشتها پر از مشک کرد و خاکش زعفران است و
ریگش مروارید است و درجات آن را بعدد آیات قرآن گردانید پس کسی که قرآن بخواند باو گویند بخوان و بالا رو پس درجه
او از همه کس بلندتر خواهد بود بغیر از پیغمبران و صدیقان و در احتجاج از هشام ابن الحکیم روایت کرده است که زندیقی که
ببرکت حضرت صادق علیه السّلام مسلمان شد از آن حضرت پرسید که میگویند اهل بهشت اگر شخصی از ایشان میوه از درخت
جدا کند و تناول نماید همان میوه بعینه در درخت برمیگردد حضرت فرمود چنین است و مثال آن در دنیا چراغ است که اگر صد
هزار چراغ از آن روشن کنند از آن چیزي کم نمیشود گفت شما میگوئید که ایشان میخورند و میآشامند و محتاج بقضاء حاجت
نمیشوند فرمود بلی از براي آنکه غذاي ایشان رقیق و لطیف است و ثقل ندارد بلکه از بدن ایشان بعرق خوشبو دفع میشود گفت
چون میشود که حوري هر چند شوهر او بنزد او میرود او را باکره مییابد فرمود زیرا که از او طینت طیبی خلق شده است و عاهتی
عارض او نمیشود و آفتی با جسمش مخلوط میشود و در سوراخش چیزي بغیر از آلت شوهر داخل نمیشود و بحیض و امثال
نجاسات آلوده نمیشود پس رحم بهم پیوسته و چسبیده است زیرا که غیر احلیل شوهر داخل نمیشود در آن و بیرون نمیرود گفت
صفحه 98 از 190
میگویند که او هفتاد حله میپوشد و شوهر او مغز ساقش را از عقب آن حله و پوست و گوشت و استخوان میبیند فرمود بلی چنانکه
احدي از شما درهمی را در ته آبی صاف میبیند هر چند عمق آن یک نیزه باشد گفت چگونه تنعم میکنند اهل بهشت بنعم آن و
حال آنکه هیچیک از 485 ایشان نیست که فرزند یا پدر یا یکی از اقارب یا دوستان خود را در بهشت نه بیند و
چون او را در بهشت نه بیند شک نخواهد کرد که البته در جهنم است پس چگونه گوارا میشود نعیم بهشت بر کسی که دوست یا
دوستان او در جهنم معذب است حضرت فرمود بعضی از اهل علم گفتهاند که خدا چنین میکند که ایشان فراموش میکنند آنها را و
بعضی گفتهاند انتظار قدوم ایشان میکشند و امید دارند که آنها در اعراف باشند. مؤلف گوید که تردد حضرت در جواب شاید
باعتبار قصور فهم سائل باشد و قطع نظر از روایت میتواند بود که در آن نشأه که اغراض فاسده دنیوي برطرف شود و محبت ایشان
از براي محبوب حقیقی خالص گردد از دشمنان خدا تبري کنند و با ایشان عداوت بهم رسانند و از عذاب آنها متلذذ شوند
همچنانکه در دنیا نیز دوستان خدا قطع محبت از دشمنان خدا کرده بودند و با ایشان مقاتله و محاربه میکردند و بدست خود ایشان
را میکشتند و لذت از آن میبردند و حقتعالی فرموده است نمییابی قومی را که ایمان آوردهاند بخدا و روز قیامت دوستی کنند با
کسی که دشمنی کند با خدا و رسول او هر چند بوده باشند پدران ایشان یا فرزندان ایشان یا برادران ایشان یا خویشان ایشان بآیه
کریمه یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ فی الجمله شهادت بر این مدعا میدهد و میتواند بود که وجه اصل این
باشد و حضرت از براي قصور فهم سائل ذکر نفرموده و آن دو وجه را که موافق فهم او بوده از دیگران نقل فرموده باشند و اللّه
یعلم- و علی بن ابراهیم روایت کرده است از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله که فرمود چون داخل بهشت شدم شجره طوبی را
دیدم که آن در خانه علی علیه السّلام بود و در بهشت قصري و منزلی نیست مگر آنکه در آنجا شاخی از شاخهاي او هست و
اعلایش سبدها است که مملو از حلهاي بهشت است از سندس و استبرق از براي هر بنده مؤمنی هزار هزار سبد است و در هر سبدي
صد هزار حله که هیچ حله شبیه بدیگري نباشد برنگهاي مختلف و اینها جامههاي اهل بهشت است و وسط آن درخت سایهایست
کشیده شده در عرض بهشت که بقدر عرض جمیع آسمانها و زمین است مهیا شده است از براي آنها که ایمان آوردهاند بخدا و
رسولان او و سواره تندرو که در سایه آن صد سال به تازد آن را قطع نمیکند اینست که حقتعالی فرموده است وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ و
پائینش میوههاي اهل بهشت است و طعام ایشان که در خانههاي ایشان آویخته است در هر ترکه صد رنگ و صد نوع از میوه باشد
از آنچه دیدهاند در دنیا و از آنچه ندیدهاند و آنچه شنیدهاند و از آنچه نشنیدهاند و هر میوه را که بچینند بجاي آن مثل آن بروید
چنانچه فرموده است لا مَقْطُوعَۀٍ وَ لا مَمْنُوعَۀٍ و جاري شود نهري در زیر آن درخت که منفجر 486 شود از آن
نهرهاي چهارگانه نهرها از آب که متغیر نشده باشند و نهرها از شیر که طعم آن متغیر نشده باشد و نهرها از شراب لَذَّةٍ لِلشَّارِبِینَ و
نهرها از عسل صاف کرده شده از موم و در روایات بسیار وارد شده است که در زفاف حضرت فاطمه (ع) جبرئیل و میکائیل با
چندین هزار ملک حاضر شدند در بهشت و حقتعالی امر کرد درخت طوبی را که نثار کرد بر ایشان از حلهها و سندس و استبرق و
زمرد و مروارید و یاقوت و عطر بهشت و حقتعالی عطا کرد طوبی را در مهر حضرت فاطمه و آن را در خانه علی علیه السّلام قرار
داد. و عیاشی بسند معتبر از ابو ولاد روایت کرده است که گفت بخدمت امام جعفر صادق علیه السّلام عرض کردم فداي تو شوم
مردي هست از اصحاب ما صاحب ورع و پرهیزکاري است و منقاد اهل بیت است و نماز بسیار میکند و با این حال مبتلا شده است
بمحبت لهو و لعب و باطل و غنا و خوانندگی حضرت فرمود که آیا این حالت او را مانع میشود از آنکه نمازها را در اوقات فضیلت
بجاي آورد و از روزه داشتن و از عیادت بیماران و حضور جنازههاي مؤمنان و زیارت برادران مؤمن گفت نه مانع نمیشود آن حالت
او را از چیزي از خیر و نیکی حضرت فرمود که این وسوسههاي شیطان است و ان شاء اللّه آمرزیده میشود از براي او پس فرمود که
طایفهاي از ملائکه عیب کردند فرزندان آدم را در متابعت لذات و شهوات نفسانی در حلال و هم در حرام پس حقتعالی را خوش
نیامد سرزنش کردن ملائکه فرزندان آدم را و در طبع این صنف از ملائکه لذات و شهوات بنی آدم را قرار داد که عیب نکنند بر
صفحه 99 از 190
مؤمنان چون این حالت را در خود مشاهده کردند فریاد بدرگاه پروردگار بر آوردند و گفتند اي پروردگار ما عفو کن از ما و در
گذر از تقصیر ما و برگردان ما را بآن حالتی که ما را از براي آن خلق کردهاي و ما را مجبور بر آن ساختهاي که میترسیم ببلاهاي
عظیم گرفتار شویم پس حقتعالی این حالت را از ایشان برداشت پس چون در روز قیامت شود اهل بهشت داخل بهشت شوند آن
ملائکه رخصت بطلبند از اهل بهشت که بمنازل ایشان داخل شوند و چون رخصت بیابند داخل شوند بر ایشان و سلام کنند و
گویند سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ یعنی سلام باد بر شما بسبب آنکه صبر کردید در دنیا بر ترك لذات و شهوات حلال و سید بن
طاوس بسند موثق از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که چون روز قیامت شود نظر کند رضوان خزینهدار بهشت
بسوي جمعی که داخل بهشت شدهاند و بر او نگذشتهاند گوید کیستید شما و از کجا داخل شدید آنها گویند بما کاري مدار ما
گروهی بودیم که خدا را بنهان عبادت کرده بودیم که کسی بر آن مطلع نشده بود حقتعالی ما را پنهان داخل بهشت کرد و کلینی
از حضرت امام موسی علیه السّلام روایت کرده است که پدرم گفت در بهشت نهري هست که آن را 487 جعفر
میگویند و در کنارش در جانب راست در سفیدي هست که در آن هزار قصر است و در هر قصري هزار قصر است از براي محمد و
آل محمد و در جانب چپش در زردي هست که در آن هزار قصر است و در هر قصري هزار قصر است از براي ابراهیم و آل ابراهیم
و ایضا بسند کالصحیح روایت کرده است از جلی که گفت پرسیدم از حضرت صادق علیه السّلام از تفسیر قول حق تعالی فِیهِنَّ
خَیْراتٌ حِسانٌ فرمود که اینها زنان شیعه صالحهاند گفتم حُورٌ مَقْصُ وراتٌ فِی الْخِیامِ فرمود حوریان مخدره مستورهاند که در
خیمههاي درّ و یاقوت و مرجان میباشند و هر خیمه چهار در دارد و در هر دري هفتاد دختر نو رسیده ایستادهاند که دربانان ایشانند
و بهر روزي کرامتی از خداي عز ذکره بایشان میرسد تا بشارت دهد خدا بایشان مؤمنان را و ایضا بسندي روایت کردهاند که از آن
حضرت پرسیدند که چه معنی دارد آنکه مردم بیکدیگر میگویند که خدا جزا دهد ترا جزاي خیر حضرت فرمود خیر اسم نهري
است در بهشت که از کوثر جدا میشود و کوثر از ساق عرش بیرون میآید و بر آن نهر است منزلهاي اوصیاء و شیعیان ایشان و در
دور و کنار آن نهر دختران هست از زمین روئیدهاند که هر یک را بکنند دیگري بجاي آن میروید و آن دختران باسم آن نهر مسمی
مراد آن منزلها است که خدا مهیا کرده است « جزاك اللّه خیرا » شدهاند و خیرات حسان ایشانند پس هرگاه شخصی بدیگري بگوید
آنها را از براي برگزیدههاي خلق خود و فرات بن ابراهیم از سلمان فارسی روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنین از رسول
خدا سؤال کردند از صفت قصرهاي خدا که بشهدا کرامت میفرماید حضرت فرمود که یا علی بناي این قصرها خشتی از نقره است
و خشتی از طلا و در میان خشتها مشک و عنبر است و ریگشان از مروارید و در و یاقوت است و خاکشان زعفرانست و پلههاي
آن از کافور است و در صحن هر قصري از این قصرها که خدا بشهدا کرامت فرماید چهار نهر است نهري از عسل و نهري از شراب
و نهري از شیر و نهري از آب و نهرها محفوفند بدرختها از مرجان و بر دو طرف هر نهري از نهرها خیمهها هست از یک قطعه درّ
سفیدي که در آن درزي و فصلی نیست حق تعالی گفته است باشید بهم رسیدهاند و از اندرونشان بیرون و از بیرونشان اندرون
مینماید و در هر خیمه کرسی باشد که دانه نشان کرده باشند بیاقوت و پایههایش زبرجد سبز باشد و بر کرسی یکی از حور العین
نشسته باشد و بر هر حوریه هفتاد حله سبز و هفتاد حله زرد بوده باشد و مغز ساقهایش از زیر استخوان و پوست و زیر جامهها چنان
نماید که شراب صافی در شیشه سفید و هر حوري هفتاد گیسو داشته باشد هر گیسوئی بدست کنیزي و در دست دیگر مجمره
داشته باشد که آن گیسو را بآن بخور کند 488 و از آن مجمره بخار خوشبو ساطع شود بینار و لیکن بقدرت
خداوند جبار و ابن بابویه در ثواب تهلیلات دهه ذیحجه روایت کرده است که هر که هر روز ده مرتبه این تهلیلات را بخواند
حقتعالی عطا کند او را بهر تهلیلی درجه در بهشت از مروارید و یاقوت که ما بین هر دو درجه بقدر سیصد سال راه باشد برفتار سوار
تندرو و در هر درجه شهري و در آن شهر قصوري باشد از یک جوهر که در آن فصلی نباشد و در هر شهري از آن شهرها از
خانهها و قصرها و غرفهها و حجرهها و فرشها و زنان و کرسیها و تختها و حوریان و متکاها و مسندها و خانهها و خدمتکاران و انهار
صفحه 100 از 190
و اشجار و زیورها و حلهها آن قدر باشد که مخلوقی وصف آنها نتواند کرد و چون از قبر بیرون آید از هر موي او نوري ساطع باشد
و مبادرت کنند او را هفتاد هزار ملک که روند از پیش او و از جانب راست و از جانب چپ او تا منتهی شود بدر بهشت چون داخل
بهشت شود ملائکه از عقب او روند و او در پیش ایشان رود تا بشهري رسند که بیرونش یاقوت سرخ باشد و اندرونش زبرجد سبز و
در آن آنچه از اصناف خدا خلق کرده است در بهشت بوده باشد و چون منتهی شود بسوي آن شهر گویند اي ولی خدا میدانی این
چیست گوید نه شما کیستید گویند که ما ملکی چندیم که در نزد تو حاضر بودیم در دنیا در روزي که آن تهلیلات را میخواندي و
این شهر و آنچه در آن هست ثواب تست بر آن تهلیلات. و شیخ در تهذیب و سید در اقبال بسند معتبر از ابن ابی نصر روایت
کردهاند که گفت روزي در خدمت حضرت امام رضا علیه السّلام بودیم در فضیلت روز غدیر مذکور شد بعضی از حاضران انکار
کردند حضرت فرمود خبر داد مرا پدرم از پدرش که روز غدیر در آسمان مشهورتر است از زمین و بدرستی که خدا را در فردوس
اعلی قصري هست که یک خشت آن از طلا و یک خشت آن از نقره و در آن صد هزار قبه است از یاقوت سرخ و صد هزار خیمه
از یاقوت سبز و خاکشان از مشک و عنبر است و در آن چهار نهر است نهري از شراب و نهري از آب و نهري از شیر و نهري از
عسل و بر دور آن قصر درختان هست از انواع میوهها و بر آن قصر یا درختان مرغها هستند که بدنهاي آنها از مروارید است و
بالهاي آنها از یاقوت و خوانندگی میکنند بانواع صداهاي خوش و چون روز غدیر شود وارد شوند بسوي آن قصر اهل آسمانها و
تسبیح و تقدیس و تنزیه و تهلیل حقتعالی کنند و آن مرغان پرواز کنند و در آن آب فرو روند و در آن مشک و عنبر بغلطند پس
چون ملائکه جمع شوند پرواز کنند و آن عطرها را بر ایشان بیفشانند و در آن روز نثار حضرت فاطمه را که درخت طوبی بر ایشان
افشانده بیکدیگر هدیه فرستند و چون آخر آن روز شود ندا از جانب حق تعالی بایشان رسد که برگردید بسوي مرتبههاي خود
بتحقیق 489 که ایمن گردیدید از خطا و لغزش تا سال آینده و در مثل این روز از براي کرامت محمد صلی اللّه
علیه و آله و سلّم و علی علیه السّلام و کلینی از حضرت رسول روایت کرده است که هر که لا اله الا اللّه بگوید غرس مینمایند از
براي او درختی در بهشت از یاقوت سرخ که منبت آن در مشک سفید باشد شیرینتر از عسل و سفیدتر از برف و خوشبوتر از
مشک و در آن درخت میوهها باشد مانند پستان دختران باکره و هر یک از آنها که شکافته شود هفتاد حله از میانش بیرون آید و
در امالی از ابو سعید خدري روایت کرده است که رسول خدا فرمود که جبرئیل در شب معراج دست مرا گرفت و داخل بهشت
کرد و بر تختی از تختهاي بهشت نشانید و بهی دست من داد و آن به بدونیم شد و از میان آن به حوریهاي بیرون آمد که مژههاي
« السلام علیک یا رسول اللّه السّلام علیک یا احمد السّلام علیک یا محمد » دیدههاي او در سیاهی مانند سینه کرکس بود پس گفت
من گفتم تو کیستی خدا تو را رحمت کند گفت منم راضیه مرضیه خداوند جبار مرا از سه نوع خلق کرده است اسفل من از مشک
است و اعلاي من از کافور است و میان من از عنبر است و مرا خمیر کردهاند بآب زندگانی پس خداوند جبار گفت باش بهم
رسیدم آفریده شدم از براي پسر عم تو و وصی تو و وزیر تو علی بن أبی طالب (ع) و در کتاب اختصاص از حضرت باقر علیه
السّلام روایت کرده است که خدا میفرماید داخل بهشت شوید برحمت من و نجات یابید از آتش بعفو من و قسمت کنید بهشت را
در میان خود باعمال خود بعزت خودم سوگند که نازل میگردانم شما را در خانه خلود و دار کرامت و چون داخل بهشت شوید بر
طول حضرت آدم خواهید بود شصت ذراع و بر جوانی حضرت عیسی علیه السّلام سی و سه سال و بر زبان محمد با لغت عربی و
بصورت حضرت یوسف در حسن و جمال و نور از صورتهاي شما ساطع باشد و بر دل حضرت ایوب در سلامتی از کینه و حسد
صلوات اللّه علیهم اجمعین و ایضا از آن حضرت روایت کرده است که بهشتها چهار است زیرا که کریم منان فرموده است وَ لِمَنْ
خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ یعنی از براي کسی که بترسد از قیامت خدا بمحاسبه و مجازات بندگان دو بهشت است او را حضرت فرمود
که مراد کسی است که او را عارض شود شهوتی از شهوات دنیا که حرام باشد و بخاطر آورد مقام خداي خود را بحساب و ثواب و
عقاب و ترك کند آن را از ترس خدا پس آیه در شأن او است پس اینها دو بهشتند از براي مؤمنین و سابقین پس فرموده است وَ
صفحه 101 از 190
مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ حضرت فرمود که یعنی پستتر از این دو بهشت دیگر هست که پستترند از آنها در فضیلت نه بحسب نزدیکی
مکان و اینها از براي اصحاب یمیناند یکی جنت النعیم است و دیگري جنت المأوي و در این چهار بهشت نعمتها است در بسیاري
مانند برگ درختان و ستارههاي آسمان و بر آن 490 چهار بهشت حصاري هست که احاطه کرده است بهمه که
طولش پانصد سال راهست و خشتی از آن از طلا و خشتی از نقره و خشتی از مروارید و خشتی از یاقوت و در میان خشتها مشک و
زعفران است و کنگرههاي آن از نوري است که میدرخشند و از غایت صفا و جلاء آدمی روي خود را در دیوار آن میبیند و در
آن حصار هشت در هست و هر دري دو مصراع دارد که عرض آنها یک ساله راهست بدویدن اسب نجیب. و ایضا فرمود که در
زمین بهشت بجاي سنگریزه نقره است و بجاي خاك رس زعفران و آنچه جاروب کنند مشک است و سنگریزهاش در و یاقوت و
کرسیهاي آن از مروارید و یاقوتست و آنچه حقتعالی فرموده است که عَلی سُرُرٍ مَوْضُونَۀٍ یعنی بر کرسیهاي بافته نشسته باشند
حضرت فرمود که یعنی میان کرسیها را بجاي نی که میبافند از مروارید و یاقوت بافته باشند و حجلهها را بر روي آن کرسی زده
باشند و حجلهها از مروارید و یاقوت باشند اما از پر سبکتر و از حریر نرمتر و بر آن کرسیها از فرش بقدر شصت غرفه از غرفههاي
دنیا باشد بعضی بالاي بعضی و اینست معنی قول حقتعالی وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَۀٍ و آنکه فرموده است عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ حضرت فرمود
که مراد بارائک کرسیهاي بافته است که حجلهها بر آن نصب کردهاند و فرمود که رسول خدا فرمود که نهرهاي بهشت بدون آنکه
رخنه در زمین بهم رسد بر روي زمین جاري میشود و از برف سفیدتر است و از عسل شیرینتر و از مسکه نرمتر و گل نهر بهشت
بسیار خوشبو است و ریگش از در و یاقوت و جاري میشود در چشمهها و نهرها هر جا و بهر سمت که دوست خدا خواهد در
بهشتهاي خود و اگر ضیافت کند جمیع آنها را که در دنیا بودهاند از جن و انس هرآینه فراگیرد همه را در خوردنی و آشامیدنی و
در زیورها و حلهها و هیچ کم نشود از نعمتهاي او و ایضا از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلّم روایت کرده است که
نخلهاي بهشت ساقهایش از طلاي سرخ است و کنگرههایش از زبرجد سبز است و خوشههایش از مروارید سفید است و برگهایش
از حلههاي سبز و رطبش سفیدتر از نقره و شیرینتر از عسل و نرمتر از مسکه و در میانش دانه نباشد و درازي هر خوشه دوازده ذراع
بوده باشد و از بالاي ترکهها تا پائین خرماها متصل بهم دیگر بافته باشد و آنچه از آن بگیرند در ساعت عوضش بروید چنانچه بود
و اشاره باین است قول حقتعالی لا مَقْطُوعَۀٍ وَ لا مَمْنُوعَۀٍ و هر رطبی در بزرگی مانند سبوهاي بزرگ باشد و مویز و انارش بقدر
دلوهاي بزرگ و شاخههاي آنها از طلا باشد و مجمرهاي ایشان از در و مروارید و ایضا از حضرت باقر علیه السّلام روایت کرده
است که اهل بهشت امرد و سادهاند و مو در بدن ایشان نیست و مخلوق میشوند سرمه کشیده و تاج و اکلیل بر سر
491 و طوقی در گردن و دست بر نجن و انگشتر در دست و نرم و ناعم و لطیف و فربه و مکرم و بر هر یک از ایشان قوت صد مرد
بدهند در خوردن و آشامیدن و جماع کردن و لذت طعام چاشت و شام چهل سال در کام او بماند و خداوند غفور قدیر بر روهاي
ایشان نور و بدنهاي ایشان حریر بپوشاند سفید رنگ و زر و زیور و سبز جامه بوده باشند زنده باشند که هرگز نمیرند و بیداري
باشند که هرگز نخوابند و بینیازي باشند که هرگز فقیر نشوند و فرحناك باشند که هرگز محزون نگردند و خندان باشند که هرگز
نگریند و پیوسته گرامی باشند که هرگز خوار نگردند و نیکو طبیعت باشند که هرگز رو ترش نکنند و پیوسته منعم و شاد باشند و
بلذت خورند و هرگز گرسنه نگردند و سیراب گردند و هرگز تشنه نگردند و جامه پوشیده باشند که هرگز عریان نباشند و سوار
شوند بزیارت یکدیگر روند و سلام کنند بر ایشان پسران که پیوسته در نهایت حسن و جمال باشند و ابریقهاي نقره و ظرفهاي طلا
پیوسته در دست ایشان باشد و در خدمت ایستاده باشند و بر کرسیها تکیه داده نظر کنند بسوي آنها و تحیت و سلام پیوسته از
جانب ملک علام بایشان رسد. بدان که آیات و اخبار در خصوصیات و صفات بهشت و نعم آن از حیز تقریر و تحریر بیرون است و
آنچه در این رساله ایراد نمودیم از براي اهل سعادت و ایمان کافی است و اکثر در کتاب بحار الانوار مذکور است و بعضی را در
کتاب عین الحیوة و در رساله جنت و نار ایراد نمودهام رزقنا الله و سایر المؤمنین الوصول الیها و الی الیقین بها بمحمد و آله
صفحه 102 از 190
الطاهرین.
فصل شانزدهم در بیان بعضی از صفات و خصوصیات جهنم و عقوبات آنست
اعاذنا الله و سایر المؤمنین منها بمحمد و آله شفعاء یوم الدین حقتعالی فرموده است بترسید و بپرهیزید از آتشی که آتشافروز آن
مردمانست و سنگ و اکثر مفسران گفتهاند که مراد سنگ کبریت است و بعضی گفتهاند مراد بتها است که با عابدان آنها بجهنم
میبرند و آیات در باب مخلد بودن کفار در جهنم بسیار است و فرموده است بدرستی که آنها که کافر باشند و بمیرند در حالت کفر
بر ایشان است لعنت خدا و ملائکه و جمیع مردم و مخلد در جهنم متبوعان کفار از یکدیگر بیزاري میجویند و فرموده است که هر
که مرتد شود از شما از دین و بمیرد و او کافر باشد پس ایشان حبط کرده میشود اعمالشان در دنیا و آخرت ایشان اصحاب آتشند و
در آن همیشه خواهند بود و فرموده است آنها که مالهاي یتیمان را میخورند بظلم نمیخورند در شکم خود مگر آتش را و بزودي
خواهند افروخت آتشی و از حضرت باقر علیه السّلام منقول است که 492 رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم
فرمود که مبعوث میشوند گروهی از قبرهاي خود در روز قیامت که آتش از دهان ایشان مشتعل باشد پس عرض کردند که یا
رسول اللّه کیستند آنها حضرت این آیه را خواند که یعنی خورندگان مالهاي یتیمان و فرموده است که هر که بکشد مؤمنی را
عمدا پس جزاي او جهنم است در حالتی که همیشه در آن خواهد بود و فرموده است بدرستی که منافقان در درك پائینتر از
آتشاند مفسران گفتهاند جهنم را طبقات و درکات است چنان که بهشت را درجاتست و منافق در پستترین طبقات جهنم است و
فرموده است که آنها که کافر شدهاند اگر از ایشان باشد جمیع آنچه در زمین است و مثل آن را نیز با آن داشته باشند و بفداي خود
بدهند از براي دفع عذاب روز قیامت قبول نشود از ایشان و از براي ایشانست عذاب دردآورنده میخواهند که بیرون روند از آتش و
بیرون نخواهند رفت از آن و از براي ایشانست عذابی مقیم و دائم و فرموده است که از براي ایشانست شرابی از آب جوشیده و
عذابی دردآورنده بسبب کفر ایشان و فرموده است بتحقیق که ما خلق کردیم از براي جهنم بسیاري از جن و انس را و فرموده است
بدرستی که از براي کافرانست عذاب آتش و فرموده است که آنها که گنج میگذارند طلا و نقره را و انفاق نمیکنند در راه خدا
پس بشارت ده ایشان را بعذاب الیم در روزي که سرخ میکنند آن را در آتش جهنم پس داغ میکنند باینها پیشانیهاي ایشان را و
پهلوهاي ایشان را و پشتهاي ایشان را و بایشان میگویند اینست آنچه گنج گذاشتید از براي نفسهاي خود پس بچشید مزه آنچه را
گنج میگذاشتید و فرموده است و وعده داده است خدا مردان و زنان منافق را و کافران را آتش جهنم مخلد خواهند بود در آن و
این بس است ایشان را و لعنت کرده است ایشان را خدا و از براي ایشانست عذاب مقیم و فرموده پس بگوئید آنها را که ستم
کردهاند بچشید عذاب دائمی را آیا جزا داده میشوید مگر آنکه کسب کردهاید و فرموده است که خائب و ناامید است هر جبار و
معاندي و از عقب او است جهنم و باو میآشامانند از آب صدید یعنی چرك و ریم جرعه جرعه میآشامد بجبر و نمیتواند فرو برد
و اسباب مرگ از هر مکان و هر جهت بسوي او میآید و نمیمیرد که از این شدتها خلاص شود و از عقب او عذابی غلیظ بدتر از
این هست حضرت صادق علیه السّلام فرمود که صدید خون و چرکی است که از فرجهاي زناکاران در جهنم جاري میشود که
رنگش رنگ آب است و مزهاش مزه صدید و از حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و از حضرت صادق علیه السّلام روایت
کردهاند که آن را نزدیک آدمی آورند او کراهت دارد چون پیش روي او آورند رویش بریان شود و پوست سر و رویش در آن
بیفتد و چون بیاشامد جمیع امعاء او را پاره کند تا از دبرش بدر رود و حضرت صادق علیه السّلام فرمود که مانند رودي حق الیقین،
ص: 493 از چرك و ریم از هر یک بیرون آید و آن قدر بگریند که جدولها و نهرها در روي ایشان پیدا شود پس آب دیدهها
برطرف شود و خون جاري گردد و آن مقدار بگریند که کشتیها در آب دیده ایشان جاري توان کرد و فرموده است جهنم وعدهگاه
ایشانست و آن را هفت در است و از براي هر دري از ایشان جزوي قسمت شده است و از حضرت امیر علیه السّلام روایت کردهاند
صفحه 103 از 190
که جهنم را هفت در است یعنی هفت طبقه بر بالاي بعضی و یکی از دستها را بر بالاي دیگري گذاشت و فرمود همچنین و گفت
بهشتها را بر عرض گذاشته است و آتشها را بعضی بر بالاي بعضی و پائینتر از همه جهنم است و بر بالاي آن لظی و بر بالاي آن
حطمه و بالاي آن سقر و بالاي آن جحیم و بالاي آن سعیر و بالاي آن هاویه و بعضی گفتهاند پائینتر از همه هاویه است و بالاي
همه جهنم است و از ابن عباس روایت کردهاند که هفت در که (اول) جهنم (دویم) سعیر (سیم) سقر (چهارم) جحیم (پنجم) لظی
(ششم) حطمه (هفتم) هاویه است و بعضی گفتهاند آتش هفت در دارد و آن درکهایست بعضی بر بالاي بعضی (درکه بالاي آن)
جاي اهل توحید است که معذب میشوند در آن بقدر اعمال خود در دنیا پس بیرون میآورند ایشان را و (دویم) محل یهود است و
(سیم) محل نصاري و (چهارم) صائبون و (پنجم) مجوس و (ششم) مشرکان عرب و (هفتم) که درك الاسفل است محل منافقین
است و فرموده است که آن جماعتی که کافر شدند و منع کردند مردم را از راه خدا زیاد کردیم ایشان را عذابی بر بالاي عذاب
بسبب آنکه افساد میکردند و بعضی گفتهاند افعیها و عقربها را زیاده میکند بر آتش که نیشها دارند مانند نخل بلند و از ابن عباس
روایت کردهاند که مراد نهري چند است از مس گداخته که ایشان را بآن عذاب میکنند و بعضی گفتهاند زیاد میکنند از براي ایشان
مارها مانند فیلها و شتران و عقربها مانند استرهاي سیاه و فرموده است پس بحق پروردگار تو محشور میگردانیم ایشان را و شیاطین را
پس حاضر میگردانیم ایشان را در دور جهنم بدو زانو درآمده پس جدا میکنیم از هر طایفه هر یک که بر خداوند رحمن طغیان
ایشان بیشتر بوده است پس ما داناتریم بآنها که سزاوارترند بسوختن آن در جهنم و هیچیک از شما نیست مگر وارد جهنم میشود و
بر پروردگار تو حتم و لازم است پس نجات میدهیم آنها را که پرهیزکار بودهاند و میگذاریم ظالمان را بدو زانو درآمده در جهنم و
خلاف کردهاند مفسران در معنی وارد شدن ایشان در جهنم بعضی گفتهاند مراد از ورود و وصول بسوي جهنم مشرف شدن بر
جهنم است نه داخل شدن در آن همچنانکه در جاي دیگر فرموده است که پس حاضر میکنیم ایشان را دور جهنم بدو زانو در آمده
و بعضی گفتهاند مراد داخل شدن جهنم است و جمیع خلق داخل جهنم میشوند و بر 494 مؤمنان برد و سلام
چنانچه بر ابراهیم علیه السّلام شد و از براي کافران عذاب لازم است. و این مضمون را از ابن عباس و جابر روایت کردهاند و فرموده
است هر چند اشتعال جهنم کم میشود ما افروختن آن را زیاده میگردانیم و فرموده است که ما مهیا کردهایم از براي ظالمان آتشی را
که احاطه کرده است بایشان سرادق آن یعنی سراپردههاي آن بعضی گفتهاند سرادق دیواري است از آتش که احاطه کرده است
بایشان یا دود و زبانه آتش است که پیش از دخول در جهنم بایشان میرسد یا کنایه است از احاطه آتش از همه جانب بایشان و اگر
استغاثه کنند از بسیاري تشنگی و حرارت فریادرسی ایشان میکنند به آبی که مانند مهل است یعنی مس گداخته یا مانند دود زیت یا
چرك و ریم و خون که روهاي ایشان را بریان میکند بد شرابی است مهل از براي ایشان و بد متکائی است جهنم از براي ایشان و
فرموده است که پس آنها که کافر شدند بریده شده است از براي ایشان جامهها از آتش گفتهاند از براي ایشان جامهها از مس
گداخته سرخ شده مانند آتش میسازند و میریزند از بالاي سر ایشان آب جوشان که گداخته میشود بآن آنچه در شکمهاي ایشانست
و پوستهاي ایشان و از براي ایشان گرزها است از آهن و هرگاه خواهند بیرون آیند از آتش بجهت غم و گرفتگی نفس برگردانند
ایشان را در آتش و گویند بایشان که بچشید عذاب آتش سوزنده را روایت کردهاند از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله که گرزي
چند بر ایشان زنند که اگر یکی از آنها را بر روي زمین بیاورند جن و انس خواهند که آن را از زمین بردارند نتوانند برداشت و
ایضا روایت کردهاند که آتش بزبانه خود ایشان را ببالا افکند چون ببالاي طبقات جهنم رسند گرزها بر سر ایشان زنند که هفتادساله
راه فرو روند و یک ساعت ایشان قرار نداشته باشند و در روایت دیگر از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که این آیات در
شأن بنی امیه است که آتش ایشان را فروگیرد چنانچه جامه آدمی را فرو میگیرد پس لب پائین ایشان چنان بیاویزد که بناف ایشان
برسد و لب بالاي ایشان بمیان سر ایشان برسد و چون خواهند بیرون آیند عمودهاي آهن بر سر ایشان بکوبند که بقعر جهنم
برگردند و فرموده است آنها که سبکتر است ترازوي اعمال ایشان پس ایشانند که زیانکار جان خود شدهاند و در جهنم مخلد
صفحه 104 از 190
خواهند بود و زبانه آتش بر روي ایشان میوزد و روهاي ایشان قبیح گردیده و گفتهاند که مانند کله بریان کرده باشند لبهاي ایشان
از بالا و پائین در هم کشیده شده باشد و دندانهاي ایشان گشوده شده باشد بایشان گویند که آیا آیات ما بر شما خوانده نمیشد پس
شما بآنها تکذیب میکردید گویند پروردگارا بر ما غالب شد شقاوت ما و بودیم ما گروهی گمراهان اي پروردگار ما ما را از این
آتش بیرون آور 495 پس اگر ما عود کنیم بکفر و ضلالت پس ما ستمکاران خواهیم بود بر نفس خود پس
حقتعالی فرماید دور شوید و با من سخن نگوئید و فرموده است که مهیا کردهایم از براي کسی که تکذیب کند بقیامت آتشی
افروخته که هرگاه بیند ایشان را از مکان دوري شنوند از براي او صداي خشم آن را و ناله اهلش را یا خروش آن را و هرگاه
بیندازند ایشان را در مکان تنگی دستها در گردن بسته یا با شیاطین در زنجیر کشیده در آنجا فریاد کنند وا ثبوراه وا ویلاه ملائکه
بایشان گویند این نداي شما یکی نخواهد بود فریاد بسیار خواهید کرد و کسی بفریاد شما نخواهد رسید از حضرت صادق علیه
السّلام منقولست که یک ساله راه خروش جهنم را خواهند شنید و گفتهاند تنگی جاي ایشان مانند میخ در دیوار خواهد بود و
فرموده است که و لیکن لازم شده است قول از جانب من که البته پر کنم در جهنم از جنیان و مردمان هر دو و فرموده است آنها که
کافر شدهاند از براي ایشانست آتش جهنم مرگ بایشان نمیرسد که بمیرند و از عذاب خلاص شوند و تخفیف داده نمیشود از
ایشان چیزي از عذاب جهنم و فرموده است که ایشان فریاد و ناله و استغاثه کنند که پروردگارا بیرون آور ما را از جهنم تا عمل
شایسته بکنیم غیر آنچه میکردیم گویند بایشان که آیا عمر ندادیم شما را آن قدر که متذکر شوید و تفکر کنید در راه عاقبت خود
کسی که خواهد متذکر شود حضرت صادق علیه السّلام فرمود که این سرزنش از هیجدهساله است چه جاي بیشتر و آمد بسوي شما
پیغمبر ترساننده پس بچشید عذاب را که ظالمان را یاوري نیست و فرموده است بعد از آنکه نعمتهاي بهشت را براي مؤمنان ذکر
کرده است آیا این بهتر است از براي مهمانی شما یا درخت زقوم گردانیدیم امتحانی از براي ستمکاران آن درختی است که بیرون
میآید در اصل جهنم و بیخ آن شکوفهاش مانند سرهاي شیاطین است و بدرستی که کافران میخورند از آن پس پر میکنند
شکمهاي خود را از آن پس از براي ایشان بر روي آن شرابی از حمیم گرم جهنم است که بر روي آن میآشامند پس بازگشت
ایشان بعد از این طعام و شراب بسوي جهنم است که مأواي ایشانست- مفسران گفتهاند زقوم درختی است در آتش میوه آن در
نهایت تلخی و خشونت و بدبوئی و چون أبو جهل و سایر کفار قریش استهزاء میکردند که درخت در میان آتش چون میروید
حقتعالی فرمود که آن را امتحان گردانیدهایم از براي ستمکاران و رءوس شیاطین بعضی گفتهاند میوه تلخ بد بوئی است در بادیه و
بعضی گفتهاند شیاطین جنسی از مار است میوه را تشبیه بسر مار کردهاند و بعضی گفتهاند در میان عرب مشهور است که چیزهاي
قبیح منکر را تشبیه بسر شیطان میکنند و روایت کردهاند که گرسنگی بر اهل جهنم بمرتبه غالب میشود که عذاب آتش را فراموش
496 میکنند و استغاثه بمالک میکنند پس ایشان را بسوي آن درخت میبرند و ابو جهل در میان ایشانست پس
میخورند از آن میوه تا شکم ایشان پر میشود بجوش میآید در شکم ایشان مانند دیگی که در جوش باشد پس آب میطلبند مالک
از حمیمی که از حرارت بنهایت رسیده و سالها در دیگهاي جهنم جوشیده از براي ایشان میآورد و چون نزدیک ایشان میرسد
روهاي ایشان بریان میشود و چون بشکم ایشان داخل میشود هر چه در شکم ایشانست میگذرد و فرموده است که شراب ایشان
حمیم است و غساق بعضی گفتهاند که غساق آب بسیار سردي است که از سردي ایشان را میسوزاند و بعضی گفتهاند چشمهایست
در جهنم که زهر هر صاحب نیشی در آن جاري میشود و بعضی گفتهاند آب و چرك و ریم بدن ایشانست که در حلقشان میکنند و
بعضی گفتهاند که عذابی است که بغیر از خدا کسی نمیداند و فرموده است که قسم دیگر از عذاب هست که شبیه باینها است و
فرموده است که از براي ایشان سقفها از آتش هست از بالاي ایشان و از زیر ایشان و فرموده است گویند آنها که در آتشند بخازنان
جهنم که بخوانید پروردگار خود را که تخفیف دهد از ما روزي از عذاب را خازنان گویند که آیا نیامدند رسولان شما بسوي شما
با معجزات و دلایل و براهین اصحاب آتش گویند بلی آمدند گویند پس هر چه خواهد دعا کنید و استغاثه کنید فائده نمیبخشد
صفحه 105 از 190
شما را و نیست دعاي کافران مگر بیفائده و فرموده است تخفیف نمیدهند از ایشان عذاب را و در آتش خواهند بود ناامید از نجات
و فرموده است که ندا کنند که اي مالک میمیراند ما را پروردگار تو گوید در جواب ایشان که همیشه در عذاب خواهید بود و
هرگز شما را مرگ نخواهد بود ابن عباس گفته است که بعد از هزار سال که ایشان استغاثه کنند این جواب را خواهند شنید و
فرموده است که شجره زقوم طعام آن گناهکارانست که ابو جهل باشد از بابت مس گداخته غلیان کند در شکمهاي ایشان از بابت
جوشیدن آب که در دیگ جوشد گویند بزبانه جهنم که بگیرید او را و بر رو بکشید بمیان جهنم پس بریزند بر بالاي سرش از
عذاب حمیم و گویند باو بچش بدرستی که گمان میکردي که عزیز و کریمی در قوم خود و تو را عذاب نخواهند کرد و فرموده
است که گوید باو قرین او یعنی ملکی که موکل بوده است باعمال او که این است آنچه نزد من است از نامه اعمال تو و حاضر
است أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عنید در احادیث عامه و خاصه وارد شده است که خطاب تثنیه به رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و
سلّم و امیر المؤمنین علیه السّلام است که بیندازید در جهنم هر بسیار کفران کننده معاندي را یعنی دشمنان خود را داخل جهنم کنید
و دوستان خود را داخل بهشت کنید و بعضی گفتهاند که خطاب با دو ملک است که موکلند بکافران و فرموده است که شناخته
497 میشوند مجرمان و کافران بروهاي سیاه ایشان پس زبانیه پیشانی ایشان را با پاهاي ایشان غل میکنند و در جهنم
میافکنند و گویند ملائکه با ایشان این است جهنمی که باور نمیکردند کافران گاه بآتش ایشان را عذاب میکنند و گاه بآب
جوشیده و فرموده است هرگاه ایشان را بیندازند در جهنم صداي عظیمی از جهنم ظاهر شود و در جوش و خروش باشد و نزدیک
باشد که از هم بپاشد از شدت خشم بر کافران هر فوجی را که بیندازند در جهنم خازنان جهنم از ایشان پرسند که آیا کسی نیامد
شما را از این عذاب بترساند گوید آمد نداکننده و ما تکذیب کردیم و گفتیم خدا چیزي نفرستاده است و گفتند اگر ما میشنیدیم و
میفهمیدیم و قبول میکردیم داخل جهنم نمیشدیم و فرموده است که نزد ما زنجیرها و غلهاي گران هست و طعام خارداري که در
گلوبند شود نه فرو رود نه بیرون آید یعنی زقوم و فرموده است که بزودي او را داخل سقر کنیم و چه میدانی که سقر چیست باقی
نمیگذارد آن چیزي از گوشت و پوست و استخوان ایشان را و هیچ نوعی از عذاب را نمیگذارد که بایشان نرساند و تغییر دهنده
است پوستهاي ایشان را موکلند بر او نوزده ملک که خازنان جهنماند و گفتهاند که دیدههاي ایشان مانند برق رباینده است و
نیشهاي ایشان مانند شاخهاي گاو و زبانههاي آتش از دهانهاي ایشان بیرون میآید مابین دو دوش هر یک هزار سال راه است و در
هر کف دست ایشان مانند ربیعه و مضر که اعظم قبایل عربند توانند گنجید و رحم از دل ایشان برداشته شده است و هر یک از
ایشان هفتاد هزار کس را برمیدارد و بهر جاي جهنم که خواهد میافکند و بعضی گفتهاند که بر خصوص سقر نوزده ملک موکلند
و از براي درکات دیگر خزانهداران دیگر هستند و روایت کردهاند که چون این آیه نازل شد أبو جهل با قریش گفت محمد میگوید
که خازنان جهنم نوزده نفرند و شما همه شجاعانید آیا نمیتوانید هر یک از شما یکی از خازنان را بگیرید یکی از ایشان گفت من
هفده نفر را کفایت میکنم شما دو تا را کفایت کنید در این وقت این آیه نازل شد که ما نگردانیدهایم اصحاب جهنم را مگر ملکی
چند و از بنی آدم نیستند که شما از عهده ایشان برآئید و نگردانیدیم عدد ایشان را مگر امتحانی از براي کافران و فرموده است که
خازنان جهنم بکافران گویند که بروید بسوي آتشی که انکار میکردند آن را در دنیا بروید بسوي آتش سیاهی که تیره است و سه
شعبه دارد و یا دودي که از جهنم بیرون میآید و بکافر احاطه میکند از بالاي سر و از جانب راست و از جانب چپ که نفسهاي
ایشان را میگیرد و بعضی گفتهاند که زبانهاي از آتش بیرون میآید و احاطه میکند مانند سراپرده سه شعبه میشود و در آن هست تا
از حساب فارغ شود و بعضی گفتهاند که سایه دود جهنم است چون داخل آن 498 میشوند فایده بایشان نمیبخشد
و از ضرر زبانه آتش مانع ایشان نمیشود و شراره چند بیرون میافکند آتش مانند قصر در بزرگی و در نظر مانند شتران زرد یا سیاه
مینمایند و فرموده است جهنم بر سر راه عاصیان است و طاغیان و کافران را مآب و مرجع است مکث خواهند کرد در آن حقب
بسیار حقبی بعد از حقبی و نهایت نخواهد داشت و بعضی گفتهاند چهل و سه حقبه است هر حقبی هفتاد خریف است و خریفش
صفحه 106 از 190
هفتصد سال است و هر سالی سیصد و شصت روز است و هر روزي هزار سال از سالهائی که شما میشمارید. و از حضرت امام
محمد باقر علیه السّلام منقول است بچندین سند معتبر که این آیه در شأن جماعتی است از مسلمانان که از جهنم بیرون میآیند و در
معانی الاخبار از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که هشت حقب است و هر حقبی هشتاد سال است و هر سالی سیصد و
شصت روز است و هر روزي بقدر هزار سال است از سالهائی که میشمارید و عامه از ابن عمر روایت کردهاند که رسول خدا صلی
اللّه علیه و آله و سلّم فرمود که بیرون نمیآید کسی که داخل جهنم شود تا احقاب بسیار در آن بماند و هر حقبی زیاده از شصت
سال است و هر سالی سیصد و شصت روز است و هر روز مقدار هزار سال است از سالهاي شما پس کسی اعتماد نکند بر آن که
آخر از جهنم بیرون خواهم آمد و نه میچشند در آن بردي و شرابی- ابن عباس گفته برد خوابست و بعضی گفتهاند نه هواي خنکی
و نه آبی مگر حمیم و غساق و فرموده است مال کافر باو نفع نمیدهد و البته میاندازد او را در حطمه و چهمیدانی که چیست حطمه
آتش خدا است که افروخته شده است و مشرف میشود بر دلها و درهاي آن را بر روي ایشان میبندند در عمودهاي کشیده شده
پس محکم میکنند آن را بمیخهاي آهنی از آتش تا امید بیرون آمدن از ایشان قطع شود و نسیمی بر ایشان داخل نشود و عیاشی از
حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است که کفار و مشرکان سرزنش خواهند کرد اهل توحید و مسلمانان را که
توحید شما فائده بشما نبخشد و ما و شما مساوي شدیم در داخل شدن در جهنم پس پروردگار عالمیان حمیت کند از براي
مسلمانان و ملائکه را فرماید که شفاعت کنید ایشان را پس شفاعت کنند آن قدر که خدا خواهد پس فرماید پیغمبران را که
شفاعت کنید پس شفاعت کنند آن قدر که خدا خواهد پس حقتعالی فرماید مؤمنان را که شفاعت کنید از براي هر که خدا خواهد
پس حقتعالی فرماید که من از همه رحم کنندگان رحیمترم بیرون آئید برحمت من پس بیرون آیند از میان آتش مانند پروانه و
جانوران که نزد آتش جمع میشوند پس حضرت فرمود که بعد از این عمودها را میکشند و درها را بر ایشان میبندند و بخدا
سوگند که آنها باقی ماندهاند همیشه مخلد خواهند بود. 499 و علی بن ابراهیم بسند کالصحیح از ابو بصیر روایت
کرده است که گفت بحضرت صادق علیه السّلام عرض کردم که یا بن رسول اللّه مرا بترسان که دلم سنگین شده است فرمود مهیا
شو از براي زندگی دراز بدرستی که جبرئیل آمد بنزد رسول خدا و رو ترش کرده بود پیشتر که میآمد متبسم بود حضرت از سبب
این حال سؤال نمود جبرئیل گفت امروز دمهائی را که بر آتش جهنم میدمیدند از دست گذاشتند فرمودند که دمهاي آتش جهنم
چیست اي جبرئیل گفت اي محمد حقتعالی فرمود که هزار سال بر آتش جهنم دمیدند تا سفید شد پس هزار سال دیگر دمیدند تا
سرخ شد پس هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد و اکنون سیاه است و تاریک و اگر قطرهاي از ضریع که عرق اهل جهنم و ریم
فرجهاي زناکاران است که در دیگهاي جهنم جوشیده و بعوض آب باهل جهنم میخورانند در آبهاي اهل دنیا بریزند هرآینه جمیع
اهل دنیا از گندش بمیرند و اگر یک حلقه از زنجیري که هفتاد زرع است که بگردن اهل جهنم میگذارند بر دنیا بگذارند از
گرمی آن تمام دنیا بگدازد و اگر پیراهنی از پیراهنهاي اهل آتش را در میان آسمان و زمین بیاویزند اهل دنیا از بوي بد آن هلاك
شوند چون جبرئیل اینها را بیان فرمود حضرت رسول و جبرئیل هر دو بگریه در آمدند پس حقتعالی ملکی را فرستاد بسوي ایشان
که پروردگار شما شما را سلام میرساند و میفرماید که شما را ایمن میگردانم از آنکه گناهی بکنید که مستوجب عذاب من شوید
پس بعد از آن هرگاه که جبرئیل بخدمت آن حضرت میآمد متبسم بود پس حضرت صادق علیه السّلام فرمود که در آن روز اهل
آتش عظمت جهنم و عذاب الهی را میدانند و اهل بهشت عظمت بهشت و نعیم آن را میدانند و چون اهل جهنم داخل جهنم
میشوند هفتاد سال سعی میکنند تا خود را ببالاي جهنم میرسانند پس چون بکنار جهنم رسیدند ملائکه گرزهاي آهن بر کله ایشان
میکوبند تا بقعر جهنم برمیگردند پس پوستهاي ایشان را تغییر میدهند و پوست تازه بر بدن ایشان میپوشانند که عذاب بیشتر تأثیر
بکند پس حضرت بابو بصیر گفت که آنچه گفتم ترا کافیست گفت بس است مر او کافیست مرا و بسند معتبر از عمر بن ثابت
منقولست که حضرت امام محمد باقر علیه السّلام فرمود که اهل جهنم در آتش فریاد میکنند مانند سگان و گرگان از شدت آنچه
صفحه 107 از 190
بایشان میرسد از الم عذاب الهی چه گمان داري اي عمر بگروهی که ایشان را مرگ نمیباشد که از عذاب نجات یابند و عذاب
ایشان هرگز سبک نمیشود و در میان آتش تشنه و گرسنه میباشند و کران و گنگان و کوران باشند و روهاي ایشان سیاه شده باشد و
محروم و نادم و پشیمان و غضب کرده پروردگار خود رحم بر ایشان نکنند عذاب ایشان را تخفیف ندهند و آتش بر ایشان افروزند
و از حمیم گرم جهنم بعوض آب آشامند و از 500 زقوم جهنم بعوض طعام خورند و بقلابهاي آتش بدنهاي ایشان
را درند و گرزهاي آهن بر سر ایشان کوبند و ملائکه بسیار غلیظ بسیار شدید ایشان را در شکنجه دارند و بر ایشان رحم نمیکنند و
بروي ایشان را در آتش میکشند و با شیاطین ایشان را در زنجیر میکشند و در غلها و بندها ایشان را مقید میسازند اگر دعا کنند
دعاي ایشان مستجاب نمیشود و اگر حاجتی طلبند برآورده نمیشود و این است حال جمعی که بجهنم میروند و از حضرت امام جعفر
صادق علیه السّلام منقولست که جهنم را هفت در است از یک در فرعون و هامان و قارون که کنایه از أبو بکر و عمر و عثمان است
داخل میشوند و از یک در دیگر بنی امیه داخل میشوند که مخصوص ایشانست و کسی با ایشان در این باب شریک نیست و یکدر
دیگر باب لظی است و یکدر دیگر باب سقر و یکدر دیگر باب هاویه است که هر که از آن در داخل شود هفتاد سال در جهنم فرو
میرود پس جهنم جوشی میزید ایشان را بطبقه بالاي جهنم میافکند پس هفتاد سال دیگر فرو میروند و ابد الآباد حال ایشان چنین
است در جهنم و یک در دري است که از آن دشمنان ما و هر که با ما جنگ کرده و هر که یاري ما نکرده داخل جهنم میشوند و
این در بزرگترین درها است و گرمی و شدتش از همه بیشتر است. و بسند معتبر منقولست که از حضرت صادق علیه السّلام
پرسیدند از فلق فرمود که درهایست در جهنم که در آن هفتاد هزار خانه است و در هر خانه هفتاد هزار حجره است و در هر حجره
هفتاد هزار مار سیاه است و در شکم هر ماري هفتاد هزار سبوي زهر است و جمیع اهل جهنم را بر این دره گذار میافتد و در
حدیث دیگر فرمود که این آتش شما که در دنیا هست یک جزو است از هفتاد جزو از آتش جهنم که هفتاد مرتبه آن را بآب
خاموش کردهاند و باز افروخته است و اگر چنین نمیکردند هیچ کس طاقت نزدیکی آن نداشت بدرستی که جهنم را در روز قیامت
بصحراي محشر خواهند آورد که صراط را بر روي آن بگذارند پس جهنم فریادي در محشر بر آورد که جمیع ملائکه مقربین و
انبیاء مرسلین از بیم آن بزانوي استغاثه آیند و در حدیث دیگر منقولست که غساق وادئیست در جهنم که در آن سیصد و سی قصر
است و در هر قصري سیصد خانه است و در هر خانه چهل زاویه است و در هر زاویه ماري است و در شکم هر ماري سیصد و سی
عقربست و در نیش هر عقربی سیصد و سی سبوي زهر است و اگر یکی از آن عقربها زهر خود را بر جمیع اهل جهنم بریزد از براي
هلاك همه کافی است و در حدیث دیگر منقولست که درکات جهنم هفت مرتبه است (اول) جحیم است که اهل آن مرتبه را بر
سنگهاي تافته میدارند که دماغ ایشان مانند دیگ میجوشد (و مرتبه دوم) لظی است که حقتعالی در وصف آن میفرماید که بسیار
کشنده 501 است پاي و دست مشرکان را یا پوست سر ایشان را و بجانب خود میکشد کسی که پشت کرده بحق و
رو گردانیده از معبود مطلق و جمع کرده است مالهاي دنیا را و حفظ کرده و حقوق الهی را از آن ادا نکرده (مرتبه سیم) سقر است
که حقتعالی در وصف آن میفرماید که سقر آتشی است که باقی نمیگذارد پوست و گوشت و عروق و اعصاب و عظام را بلکه
همه را میسوزاند و باز خدا آن اجزاء را بازمیگرداند و آتش دست بر نمیدارد و باز میسوزاند و آتشی است بسیار سیاهکننده پوست
کافران را تا ظاهر و هویدا سازد براي ایشان و بر آن موکلند نوزده ملک یا نوزده نوع از ملائکه (و مرتبه چهارم) حطمه است که از
آن شرارهها جدا میشود مانند کوشک عظیم که گویا شتران زردند که بر هوا میروند و هر که را در آن افکنند او را در هم میشکند
و میکوبد مانند سرمه و روح از او مفارقت نمیکند و چون مانند سرمه ریزه شدهاند حق تعالی ایشان را بحالت اول برمیگرداند (طبقه
پنجم) هاویه است که در آنجا گروهی هستند که فریاد میکنند که اي مالک بفریاد ما برس چون مالک بفریاد ایشان رسد ظرفی از
آتش بر میگیرد که مملو است از چرك و خون و عرقی که از بدنهاي ایشان جاري شده مانند مس گداخته و بایشان میخورانند پس
چون به نزدیک روي ایشان میآورند پوست و گوشت روي ایشان در آن میریزد از شدت حرارت آن چنانچه حقتعالی میفرماید
صفحه 108 از 190
که براي ستمکاران آماده کردهایم آتشی را که احاطه کند بایشان سراپردههاي آن و اگر استغاثه نمایند از تشنگی بفریاد ایشان
میرسند به آبی که مانند مس گداخته باشد که چون پیش دهان ایشان برند بریان کند روي ایشان را بد شرابی است مهل از براي
ایشان و بد تکیهگاهی است آتش از براي ایشان و هر که را در هاویه اندازند هفتاد سال در آتش فرو رود و هر چند که پوستش
بسوزد حق تعالی بدل آن پوست دیگر بر بدنش برویاند (و طبقه ششم) سعیر است که در آن سیصد سرا پرده از آتش است و در هر
سراپرده سیصد قصر از آتش و در هر قصري سیصد خانه از آتش است و در هر خانه سیصد نوع از عذاب مقرر است و در آنجا
مارها و عقربها از آتش است و کندها و زنجیرها از آتش براي اهل آن طبقه مهیا کردهاند چنانچه حق سبحانه و تعالی میفرماید که
ما مهیا کردهایم براي کافران غلها و زنجیرها از آتش افروخته (و طبقه هفتم) جهنم است که فلق در آنجا است و آن چاهی است در
جهنم که چون در آن را میگشایند جهنم مشتعل میشود و این طبقه بدترین طبقهها است در جهنم و صعود کوهی است از مس میان
جهنم و اثام رودخانهایست از مس گداخته که بر دور آن کوه جاري است و این موضع بدترین جایهاي این طبقه است. حق الیقین،
ص: 502 و از حضرت امام موسی کاظم علیه السّلام منقول است که در جهنم وادي هست که آن را سقر مینامند که از آن روز که
خدا آن را خلق کرده است نفس نکشیده است و اگر خدا آن را رخصت دهد که بقدر سوراخ سوزنی نفس بکشد هرآینه جمیع
آنچه در روي زمین است بسوزاند و اهل جهنم بخدا پناه میبرند از حرارت و گند و بو و کثافت آن وادي و آنچه خدا در آنها از
براي اهلش مهیا فرموده است از عذاب خود و در آن وادي کوهی است که جمیع اهل آن وادي پناه میگیرند بخدا از گرمی و تعفن
و کثافت آن کوه و عقابها که خدا براي اهلش در آنجا مقرر فرموده است و در آن کوه درهایست که اهل آن کوه بخدا استعاذه
مینمایند از گرمی و کثافت آن دره و عذابهاي آن و در آن دره چاهی است که اهل آن دره از گرمی و تعفن و قذارت و عذاب
شدید آن چاه بخدا پناه میبرند و در آن چاه ماري است که جمیع اهل آن چاه از خباثت و تعفن و کثافت آن مار و آنچه خدا در
نیشهاي آن قرار داده است بخدا استعاذه مینمایند و در شکم آن مار هفت صندوق است که جاي پنج کس است از امتهاي گذشته و
دو کس از این امت و آن پنج کس قابیل است که برادر خود هابیل را کشت و دیگر نمرود است که با ابراهیم منازعه کرد که
گفت من میمیرانم و زنده میگردانم و فرعونست که دعواي خدائی کرد و یهودا است که یهود را گمراه کرد و کسی است که
نصاري را گمراه کرد و از این امت دو اعرابیند که ایمان بخدا نیاوردند یعنی أبو بکر و عمر و از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام
منقولست که فرمود براي اهل معصیت نقبها در میان آتش زدهاند و پاهاي ایشان را زنجیر کردهاند و دستهاي ایشان را در گردن
غل کردهاند و بر بدنهاي ایشان پیراهنها از مس گداخته پوشانیدهاند و جبهها از آتش براي ایشان بریدهاند و بر ایشان بستهاند و در
میان عذابی گرفتارند که گرمیش بنهایت رسیده و درهاي جهنم را بر روي ایشان بستهاند پس هرگز آن درها را نمیگشایند و
هرگز نسیمی بر ایشان داخل نمیشود و هرگز غمی از ایشان بر طرف نمیشود و عذاب ایشان پیوسته شدید است و عقاب ایشان
همیشه تازه است نه خانه ایشان فانی میشود و نه عمر ایشان بسر میآید بمالک استغاثه کنند که از پروردگار خود بطلب که ما را
بمیراند جواب گوید که همیشه در این عذاب خواهید بود و بسند معتبر از حضرت صادق علیه السّلام منقولست که در جهنم چاهی
است که اهل جهنم از آن استعاذه مینمایند و آن جاي هر متکبر جبار معاند است و هر شیطان متمرد و هر متکبري که ایمان بروز
قیامت نداشته باشد و هر که عداوت محمد و آل محمد علیهم السّلام را داشته باشد و فرمود که در جهنم کسی که عذابش از
دیگران سبکتر باشد کمتر کسی است که در دریاي از آتش باشد و دو نعل از آتش در پاي او باشد و بند نعلینش از حق الیقین،
ص: 503 آتش باشد که از شدت حرارت مغز دماغش مانند دیگ در جوش باشد و گمان کند که از جمیع اهل جهنم عذابش
سختتر است و حال آنکه عذاب او از همه سهلتر باشد و در حدیث دیگر وارد شده که فلق چاهی است در جهنم که اهل جهنم از
شدت حرارت آن استعاذه مینمایند از خدا طلب نمود که نفس بکشد چون نفس کشید جهنم را سوزانید و در آن چاه صندوقی
است از آتش که اهل آن چاه از گرمی و حرارت آن صندوق استعاذه مینمایند و آن تابوتی است که در آن شش کس از پیشینیان
صفحه 109 از 190
جا دارند و شش کس از این امت اما شش نفر (اول) پسر آدم است که برادر خود را کشت و (نمرود) که ابراهیم را در آتش
انداخت و (فرعون) و (سامري) که گوسالهپرستی را دین خود کرد و (آن کسی که یهود را بعد از پیغمبرشان گمراه کرد) و اما
شش کس آخر (أبو بکر) و (عمر) و (عثمان) و (معاویه) و (سرکرده خوارج نهروان) و (ابن ملجم) است و از حضرت رسول صلی
اللّه علیه و آله و سلم منقول است که فرمود اگر در این مسجد صد هزار نفر یا زیاده باشند و یکی از اهل جهنم نفس بکشد و اثر آن
بایشان برسد هرآینه مسجد و هر که در آنست بسوزاند و فرمود که در جهنم ماري هست بگندگی گردن شتران که یکی از آنها که
میگزد کسی را چهل قرن یا چهل سال در آن میماند و عقربها هست بدرشتی استر که از گزیدن آنها نیز این قدر از مدت میماند و
از عبد اللّه بن عباس منقول است که جهنم را هفت در است و بر هر دري هفتاد هزار کوه است و در هر کوهی هفتاد هزار دره است
و در هر دره هفتاد هزار وادي است و در هر وادي هفتاد هزار شکافست و در هر شکافی هفتاد هزار خانه است و در هر خانه هفتاد
هزار مار است که طول هر ماري سه روز راهست و نیشهاي آن مارها بمثابه نخلهاي طولانی است که میآید به نزدیک فرزند
آدم و میگزد پلک چشمها و لبهاي او را و جمیع پوست و گوشت را از استخوانهاي او میکشد پس چون میگزد از آن مار در نهري
از نهرهاي جهنم میافتد که چهل سال یا چهل قرن در آن نهر فرو میرود و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که چون اهل
بهشت داخل بهشت شوند و اهل جهنم بجهنم درآیند منادي از جانب خدا ندا کند که اي اهل بهشت و اي اهل جهنم اگر مرگ
بصورتی از صورتها در آید آیا خواهید شناخت او را گویند نه پس بیاورند مرگ را بصورت گوسفند سیاه و سفیدي و در میان
بهشت و دوزخ بدارند و گویند که ببینید این مرگست پس حق تعالی امر فرماید که آن را ذبح نمایند و فرماید اي اهل بهشت
همیشه در بهشت خواهید بود و شما را مرگ نیست و اي اهل جهنم همیشه در جهنم خواهید بود و شما را مرگ نخواهد بود این
روزي است که خداوند عالمیان فرموده است یا محمد صلی اللّه علیه و آله و سلّم بترسان ایشان را از روز حسرت و ندامت که حق
الیقین، ص: 504 کار هر کسی منقضی شود بپایان رسیده باشد و حال آنکه ایشان از آن روز غافلند و امام فرمود مراد این روز است
که خدا اهل بهشت و اهل دوزخ را فرمان دهد که همیشه در جاي خود خواهید بود و مرگ شما را نباشد و در آن روز اهل جهنم
حسرت برند و سودي ندهد و امیدشان منقطع گردد و در ثواب الاعمال از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا
ص فرمود چهار کساند که اهل جهنم بآن آزاري که دارند که حمیم در حلق ایشان میکنند و در میان جحیم وا ویلاه وا ثبوراه
میگویند از عذاب آن چهار نفر متأذي میشوند و با یکدیگر میگویند این چه حالتست که اینها دارند که با این آزاري که ما داریم
از اینها در آزاریم (اول) مردي است که آویخته است در تابوتی از آتش (دوم) کسی است که امعاي خود را میکشد (سوم) کسی
است که چرك و خون از دهانش جاري است و (دیگري) گوشت بدن خود را میخورد پس سؤال کنند از براي صاحب تابوت که
چیست این بدبخت را که عذاب او ما را آزار میکند گویند او مردي است که در گردنش مال مردم بوده و چیزي نداشت که اداي
قرض او کند و آنکه امعاي خود را میکشد پروا نمیکرد از بول بهر جاي بدنش که میرسید و آنکه چرك و خون از دهانش جاري
است تتبع عیبهاي مردم میکرد و نقل میکرد و آنکه گوشت بدن خود را میخورد غیبت مسلمانان میکرد. و علی بن ابراهیم از
حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلم فرمود که در شب معراج صدائی شنیدم که مرا
بفزع و خوف آورد از جبرئیل پرسیدم گفت این صداي سنگی است که هفتاد سالست که از کنار جهنم انداختهاند و این ساعت در
ته جهنم قرار گرفت پس حضرت رسالت صلی اللّه علیه و آله و سلّم نخندید تا از دنیا رفت پس فرمود که جبرئیل بالا رفت و من با
او رفتم تا داخل آسمان هفتم شدم و هر ملکی که مرا میدید سلام میکرد و میخندید و مرحبا میگفت تا آنکه ملاقات کردم ملکی را
که از او عظیمتر ملکی ندیده بودم در نهایت خشم و غضب او نیز بر من سلام کرد و مرحبا گفت و نخندید و بشاشت و شادي که
از سایر ملائکه دیدم از او ندیدم گفتم اي جبرئیل کیست این ملک که من از او ترسیدم جبرئیل گفت سزاوار است که از او بترسی
و همه ما از او میترسیم این مالک خازن جهنم است و هرگز نخندیده است و از روزي که خدا او را والی جهنم گردانیده است
صفحه 110 از 190
پیوسته خشم او بر دشمنان خدا و اهل معصیت در تزاید است و خدا باو انتقام خواهد کشید از آنها و اگر پیش از تو خندیده بود
هرآینه بروي تو میخندید پس سلام کردم بر او و جواب سلام من گفت و بشارت داد مرا به بهشت پس گفتم بجبرئیل بسبب منزلتی
که در آسمانها داري و همه اطاعت تو میکنند 505 چنانکه خدا فرموده است مُطاعٍ ثَمَّ أَمِینٍ آیا امر نمیکنی او را
که جهنم را بمن بنماید جبرئیل گفت اي مالک بنما بمحمد صلی اللّه علیه و آله جهنم را مالک یک پرده را گشود و یک در از
درهاي جهنم را باز کرد از آن زبانهاي بسوي آسمان ساطع شد و بجوش آمد و بلند شد بمرتبهاي که گمان کردم که مرا میگیرد
گفتم اي جبرئیل بگو که مالک پرده را برگرداند پس جبرئیل بمالک گفت پرده را برگردان پس خطاب کرد مالک بآتش که
برگرد برگردید و ابن بابویه نیز مضمون اخیر را بسند موثق کالصحیح از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده است و در
آخرش فرموده که بعد از آن تا از دنیا بیرون تشریف بردند لب آن حضرت بخنده گشوده نشد و ابن بابویه علیه الرحمه از حضرت
امام جعفر صادق علیه السّلام روایت کرده است که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند که آتش جهنم در روز قیامت با
سه کس سخن میگوید با امیر و قاري کلام اللّه و صاحب مال با امیر گوید که اي آن کسی که حق سبحانه و تعالی بتو سلطنت و
امارت کرامت کرده بود و عدالت نکردي پس او را میرباید چنانکه مرغ دانه کنجد را میرباید و فرو میبرد و بقاري میگوید اي آن
کسی که قرآن را زینت خود کردي در میان مردم و معصیت خدا کردي در حضور او پس او را فرو میبرد و میگوید بمالدار که اي
آن کسی که خدا دنیاي بسیار گشاده فراوان بتو داده بود و اندك چیزي بقرض از تو طلبید که در آخرت اضعاف آن را بتو عوض
بدهد و بخل ورزیدي پس او را برباید و فرو برد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السّلام منقول است که آتش جهنم بر کافران
عذابست و بر خازنان جهنم رحمت است یعنی از آن لذت مییابند و ایشان را نمیسوزاند و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در نامه
اهل مصر در وصف جهنم فرموده است که قعرش بعید است و حرارتش شدید است و شرابش صدید است و عذابش تازه و جدید
است و مقامع و گرزهایش از حدید است و عذابش سست نمیشود و ساکنش را مرگ نمیباشد و خانهایست که در آن رحمت
نمیباشد و دعاي اهل آن شنیده نمیشود و حقتعالی فرموده که اصحاب بهشت در روز قیامت بهتر است قرارگاه ایشان و نیکوتر است
محل قیلوله و استراحت ایشان امام محمد باقر علیه السّلام فرمود که چون کشند اهل جهنم را بسوي جهنم پیش از آنکه داخل شوند
در جهنم دودي از جهنم باستقبال ایشان آید بایشان میگویند ملائکه که داخل شوید در این سایه که سه شعبه دارد گمان کنند که
آن بهشت است چون داخل آن شوند بجهنم منتهی میشود و فوج فوج را داخل جهنم کنند و این در میان روز قیامت خواهد بود که
در دنیا وقت قیلوله است و از براي اهل بهشت در آن وقت تحفهها از بهشت بیاورند و ایشان را داخل منازل خود کنند در وسط روز
این است معنی قول الهی که محل قیلوله ایشان نیکوتر است و فرمود 506 در قول حقتعالی مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفادِ یعنی
ایشان را بر یکدیگر بسته باشند بزنجیرها سَرابِیلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ فرمود یعنی پیراهنهاي ایشان از ارزیز گداخته است چون آنها را بر
ایشان بپوشانند فروگیرد روي ایشان را آتش و فرموده است در باب زناکار وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ یَلْقَ أَثاماً حضرت امام محمد باقر علیه
السّلام فرمودند که اثام رودي است از ارزیر گداخته در پیش آن رود سنگستانی از آتش و آنها جاي کسی است که غیر خدا را
پرستیده باشد یا کسی را بناحق کشته باشد و زناکاران نیز در آنجا خواهند بود و از حضرت امام زین العابدین علیه السّلام منقول
است که در جهنم وادئی هست که آن را سعیر مینامند چون آتش جهنم کم میشود آن را میگشایند که جهنم بآن افروخته میشود و
این است معنی قول حقتعالی کُلَّما خَبَتْ زِدْناهُمْ سَ عِیراً علی بن ابراهیم روایت کرده است که چون داخل جهنم شوند هفتاد سال بزیر
میروند چون بپائین جهنم برسند جهنم نفسی بکشد و ایشان را ببالا اندازد پس گرزهاي آتش بر ایشان زنند تا بزیر روند و پیوسته
حال ایشان چنین باشد و کلینی و ابن بابویه بسند موثق کالصحیح روایت کردهاند از حضرت صادق علیه السّلام که در جهنم وادي
هست از براي متکبران که آن را سقر گویند شکایت کرد بسوي خدا از شدت حرارت خود و سؤال کرد که نفسی بکشد چون
رخصت یافت و نفسی کشید جمیع جهنم سوخت و در احتجاج روایت کرده است که زندیقی از حضرت امام جعفر صادق علیه
صفحه 111 از 190
السّلام سؤال کرد که آیا آتش بس نبود که حقتعالی بآن عذاب کند خلق را که مارها و عقربها نیز در جهنم آفرید حضرت فرمود
که خداوند جبار بآن عقرب و مار گروهی را عذاب میکند که میگفتند آنها را خدا خلق نکرده است و شریکی در خلق براي خدا
قائل شدهاند تا اینکه بچشاند بایشان عذاب آن چیزي را که آفریده خدا نمیدانستند و ابن بابویه از حضرت امام محمد باقر علیه
السّلام روایت کرده است که در جهنم کوهی است که آن را صعد میگویند و در صعد وادئی هست که آن را سقر میگویند و در
سقر چاهی هست که آن را هبهب مینامند هرگاه پرده از روي آن چاه برمیگیرند اهل جهنم از گرمی آن بفریاد میآیند و این
چاه منزل جباران و خلفاي جور است و ایضا بسند حسن از حضرت امام موسی علیه السّلام مروي است که در بنی اسرائیل مرد
مؤمنی بود و همسایه کافري داشت که در دنیا مهربانی و احسان نسبت بآن مؤمن میکرد چون آن کافر مرد حقتعالی خانهاي از گل
در میان آتش بنا کرد که از حرارت جهنم او را نگاه دارد و روزي او را از جاي دیگر میرساند و میگویند باو اینها همه بسبب مدارا
و نیکی است که نسبت به فلان مؤمن همسایه خود میکردي و کلینی بسند معتبر از حضرت امام محمد باقر علیه السّلام روایت کرده
است که مؤمنی در مملکت 507 پادشاه جباري بود و در مقام آزار آن مؤمن بود آن مؤمن از او گریخت و ببلاد
مشرکین رفت مردي از اهل شرك او را جاي داد و رفق و مدارا باو نموده و او را ضیافت میکرد چون وقت مرگ آن مشرك رسید
حقتعالی وحی نمود باو که بعزت و جلال خودم سوگند که اگر تو را در بهشت من مسکنی بود ترا در آن ساکن میگردانیدم و
لیکن بهشت حرام است بر کسی که با شرك بمیرد و لیکن اي آتش او را از جا بدر آور و بترسان اما آزاري باو نرسان و روزي او
را از دو طرف روز از براي او بیاورند راوي پرسید که از بهشت حضرت فرمود که از هر جا که خدا خواهد. مؤلف گوید که این دو
حدیث منافات ندارند با آیاتی که گذشت که دلالت میکردند بر آنکه کافران همه معذبند و عذاب ایشان هرگز تخفیف نمییابد
زیرا که بودن در جهنم عذاب ایشانست هر چند آزار بایشان نرساند و در حدیث دویم تخفیف و از عاج آتش ظاهر است که عذاب
ایشان است و اینها از ایشان تخفیف نمییابد و ممکن است که این احادیث مخصص از آیات بوده باشند و از محمد بن الحنفیه و ابن
عباس روایت کردهاند که چون حقتعالی امر کند مردم را که بر صراط بگذرند مؤمنان بآسانی بگذرند و منافقان در جهنم بیفتند
پس حقتعالی گوید که اي مالک استهزاء کن بمنافقان در جهنم پس مالک دري در جهنم بسوي بهشت بگشاید و ندا کند ایشان را
که اي گروه منافقان باینجا بیائید و بالا آئید از جهنم بسوي بهشت پس شنا کنند منافقان در آتش جهنم هفتاد سال تا آنکه بآن
درگاه برسند چون خواهند بیرون روند در را بر روي ایشان ببندند و از موضع دیگري دري را بگشایند و گویند از این در بدر روید
بسوي بهشت و باز هفتاد سال سعی کنند و در دریاهاي آتش شنا کنند و چون بآن در برسند باز بر روي ایشان بندند و همیشه با
ایشان چنین کنند چنانکه ایشان در دنیا پیوسته استهزاء بمؤمنان میکردند و میگفتند إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ و اینست معنی قول خدا اللَّهُ
یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ یعنی حقتعالی در آخرت استهزاء خواهد کرد بایشان و امام حسن عسکري در تفسیر این
آیه فرمود که اما استهزاء خدا بایشان در آخرت آنست که چون داخل گرداند منافقان و معاندان علی را در جهنم که دار لعنت و
مذلتست و عذاب کند ایشان را بانواع عذاب عجیبه تعذیب و عقوبت و قرار دهد مؤمنان را که منافقان بایشان استهزاء میکردند در
دنیا در روضات جنان بحضور محمد برگزیده ملک دیان ایشان را مشرف گرداند بر آنها که استهزاء میکردند با ایشان در دنیا تا
مشاهده نمایند بآنچه آن منافقان گرفتارند در آنها از عجائب نقمتها و بدایع عقوبتها پس لذت و شادي ایشان بشماتتی که بر حق
الیقین، ص: 508 منافقان میکنند مانند لذت و سرور ایشانست بتنعم ایشان در بهشتهاي پروردگار ایشان پس مؤمنان آن کافران را
بنامهاي ایشان و صفات ایشان میشناسند و ایشان بر چند صنفند بعضی در میان نیشهاي افعیهاي جهنماند که میخایند ایشان را و
بعضی در میان چنگال درندگانند که بازي میکنند با ایشان و از هم میدرند و بعضی در زیر تازیانه زبانیهاند و عمود و گرزهاي
ایشان که بر ایشان میکوبند و عذاب و نکال ایشان را شدید میگردانند و بعضی در دریاهاي جهنم غرق شدهاند و بر رو میکشند
ایشان را در میان آنها و بعضی را بزبانیه زجر میکنند و غسلین و غساق را در گلوي ایشان میریزند و بعضی در سایر اصناف عذابند و
صفحه 112 از 190
کافران و منافقان نظر میکنند و میبینند مؤمنان را که در دنیا بایشان سخریه و استهزاء میکردند بسبب آنکه ایشان بموالات محمد
صلی اللّه علیه و آله و سلّم و علی ع و آل ایشان اعتقاد کرده بودند که بعضی در فرشهاي نرم و نیکو تکیه کردهاند و بعضی از انواع
میوههاي بهشت تنعم مینمایند و بعضی در غرفهها و بساتین و متنزهات آن سیر میکنند و حوریان و غلامان و کنیزان و پسران و
دختران در خدمت ایشان ایستادهاند و بر دور ایشان میگردند و بانواع خدمات ایشان قیام مینمایند و ملائکه خداوند جلیل میآید
بسوي ایشان از جانب پروردگار ایشان بانواع عطاها و کرامتها و تحف و هدایا و میگوید سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ
پس میگویند آن مؤمنان که مشرف گردیدهاند بر کافران و منافقان که اي أبو بکر و اي عمر و اي عثمان تا آنکه همه را بنامهاي
ایشان ندا میکنند چرا در مواقف خزي و خواري خود ماندهاید بیائید بسوي ما تا درهاي بهشت را براي شما بگشائیم تا خلاص شوید
از عذاب خود و ملحق شوید بما در نعیم بهشت منافقان گویند و اي بر ما کی ما را این نعمت میسر میشود مؤمنان گویند نظر کنید
بسوي این درها چون نظر کنند و درهاي بهشت را گشاده بینند گمان کنند که آن درها بسوي جهنم گشوده است و میتوانند بآن
درها رسید پس شروع کنند بشنا کردن در دریاي حمیم جهنم و از پیش روي زبانیه روند و گریزند و آنها از پی ایشان روند و
بایشان رسند و عمودها و گرزها و تازیانهها بر ایشان زنند و پیوسته باین نحو روند و انواع این عقوبات را کشند تا وقتی که گمان
کنند که بآن درها رسیدهاند ببینند که درها بر روي ایشان بسته است و زبانیه عمودهائی بر ایشان زنند و سرنگون میان جهنم افکنند
و مؤمنان بر فرشها و مجالس خود بر ایشان خندند و استهزاء و سخریه ایشان کنند و اشاره باین است اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ و ایضا فرموده
است فَالْیَوْمَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنَ الْکُفَّارِ یَضْ حَکُونَ عَلَی الْأَرائِکِ یَنْظُرُونَ یعنی پس در آن روز آنها که ایمان آوردهاند از احوال کافران
میخندند و بر کرسیها نشسته بسوي ایشان نظر میکنند و حقتعالی فرموده است وَ إِذَا 509 النُّفُوسُ زُوِّجَتْ حضرت
باقر علیه السّلام فرموده است و اما اهل بهشت پس ایشان را جفت میکنند با خیرات حسان و اما اهل جهنم را هر یک از ایشان را
جفت میکنند با شیطانی که او را گمراه کرده است و حقتعالی فرموده است فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی لا یَصْ لاها إِلَّا الْأَشْقَی الَّذِي کَذَّبَ وَ
تَوَلَّی یعنی پس ترسانیدم شما را از آتشی که پیوسته افروخته است و زبانه میکشد ملازم آن آتش نیست مگر شقیترین مردم آن
کس که تکذیب کرد پیغمبران را و پشت گردانید بر حق- و از علی بن ابراهیم از حضرت صادق علیه السّلام مروي است در تفسیر
این آیات که در جهنم وادئی هست و در آن وادي آتشی هست که نمیسوزد بآن آتش و ملازم آن نمیباشد مگر شقیترین مردم که
عمر است که تکذیب کرد رسول خدا را در ولایت علی علیه السّلام و پشت گردانید از ولایت او و قبول نکرد بعد از آن فرمود که
آتشها بعضی از بعضی پستتر است و آتش این وادي مخصوص ناصبیان و دشمنان اهل بیت است و مؤید این است آنکه شیخ مفید
در کتاب اختصاص از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود که روزي بیرون
رفتم به پشت کوفه و قنبر در پیش روي من راه میرفت ناگاه ابلیس پیدا شد گفتم من باو که عجب پیر گمراه شقی هستی تو گفت
چرا این را میگوئی یا امیر المؤمنین علیه السّلام بخدا سوگند ترا حدیثی نقل کنم از خودم و از خداوند عز و جل و در ما بین ما ثالثی
نبود بدرستی که چون مرا بزمین فرستاد خدا بسبب آن خطائی که کردم چون بآسمان چهارم رسیدم ندا کردم که الهی و سیدي
گمان ندارم که از من شقیتر خلقی آفریده باشی حقتعالی وحی فرمود بسوي من که بلکه آفریدهام خلقی را که از تو شقیتر است
برو بسوي خازن جهنم تا صورت او را و جاي او را بتو بنماید رفتم بسوي مالک و گفتم خداوند تو را سلام میرساند و میفرماید که
بمن بنماي کسی را که از من شقیتر است مالک مرا برد بسوي جهنم و سرپوش بالاي جهنم را برداشت آتشی سیاه بیرون آمد که
گمان کردم که مرا و مالک را خواهد خورد مالک بآن گفت که ساکن شو ساکن شد پس مرا برد بطبقه دویم آتشی بیرون آمد از
آن سیاهتر و گرمتر پس گفت ساکن شو ساکن شد و همچنین بهر مرتبهاي که میبرد از مرتبه سابق تیرهتر و گرمتر بود تا بطبقه هفتم
برد آتشی از آن بیرون آمد که گمان کردم که مرا و مالک را و جمیع آنچه خدا آفریده است خواهد سوخت پس دست بر
دیدههاي خود گذاشتم و گفتم اي مالک امر کن او را که سرد و ساکن شود و الا میمیرم مالک گفت تو نه خواهی مرد تا وقت
صفحه 113 از 190
معلوم پس صورت دو مرد را دیدم که در گردن ایشان زنجیرهاي آتش بود و ایشان را بجانب بالا آویخته بودند و بر سر آنها
گروهی ایستاده بودند و گرزهاي آتش در دست داشتند و بر سر ایشان میزدند گفتم مالک اینها کیستند گفت مگر نه حق الیقین،
ص: 510 خواندي آنچه در ساق عرش نوشته بود و من دیده بودم که خدا بر ساق عرش دو هزار سال پیش از آنکه دنیا را یا آدم را
خلق کند نوشته بود لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه ایدته و نصرته بعلی اینها دو دشمن ایشان و دو ستمکننده بر ایشانند یعنی ابو بکر
و عمر- و کلینی در حدیث معتبر طولانی از حضرت صادق علیه السّلام روایت کرده است که کفر در کتاب خدا بر پنج وجه است
از جمله آنها کفر جحود است و آن آنست که انکار کنند پروردگاري خدا را و گویند که پروردگاري نیست و بهشتی نیست و
آتشی و این قول دو طایفه از زنادقه است که ایشان را دهریه میگویند. و سید بن طاوس از کتاب زهد النبی روایت کرده است از
حضرت امیر علیه السّلام که حضرت رسالت پناه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود بحق آن خداوندي که جان محمد در دست
قدرت اوست که اگر قطرهاي از زقوم را بر کوههاي زمین بریزند هرآینه فرو روند تا طبقه هفتم زمین و طاقت آن را نیاورند پس
چگونه خواهد بود حال کسی که آن طعامش باشد و بحق آن خداوندي که جانم در قبضه قدرت اوست که اگر یک قطره از
غسلین را بر کوههاي زمین بریزند هرآینه فرو رود تا زیر هفتم طبقه زمین و طاقت آن را نیاورند پس چگونه خواهد بود حال کسی
که آبش آن باشد و بحق آن خداوندي که جانم در دست قدرت اوست که اگر یکی از مقامعی که خداوند فرموده است بر
کوههاي زمین بگذارند هرآینه فرو رود تا پائین طبقه هفتم زمین و طاقت آن نداشته باشد پس چگونه خواهد بود حال کسی که
آنها را بر او بکوبند در جهنم و ایضا از کتاب مذکور مروي است که چون این آیه نازل شد بدرستی که جهنم وعدهگاه جمیع
ایشانست و از براي آن هفت در است و از براي هر دري از آنها حصه مقرري از براي کافران و عاصیان هست حضرت رسول صلی
اللّه علیه و آله گریست گریه شدید و اصحاب آن حضرت از براي گریه او گریستند و ندانستند که جبرئیل چه خبر آورده است و
نتوانستند از آن حضرت سؤال کرد و آن حضرت چون فاطمه را میدید شاد میشد یکی از صحابه رفت بخانه حضرت فاطمه که او را
بیاورد دید که او آرد جوي در پیش گذاشته است و خمیر میکند و میگوید وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی پس سلام کرد بر آن حضرت
و حال حضرت رسول و گریستن او را نقل نمود حضرت فاطمه برخاست و چادر کهنه بر خود پیچید که دوازده موضع آن را بسعف
خرما پینه کرده بود چون نظر سلمان بر آن چادر افتاد گریست و گفت وا حزناه قیصر پادشاه روم و کسري پادشاه عجم سندس و
حریر میپوشند و فاطمه دختر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که بهترین خلق است چنین جامه میپوشد چون فاطمه علیه السّلام
بخدمت پدر بزرگوار خود آمد گفت یا رسول اللّه سلمان تعجب میکند 511 از لباس من بحق آن خداوندي که تو
را براستی بخلق فرستاده است که نیست من و علی را مگر پوست گوسفندي که شتر ما در روز بر روي آن علف میخورد و چون
شب میشود آن را در زیر خود میاندازیم و بالش زیر سر ما از پوست است که لیف خرما در میانش پر کردهایم پس حضرت رسول
فرمود که اي سلمان دختر من در میان گروهی خواهد بود که پیش از همه کس به بهشت میرود پس فاطمه گفت اي پدر بزرگوار
چه چیز باعث گریه تو شد حضرت فرمود که جبرئیل آمد و این دو آیه را آورد حضرت فاطمه آن دو آیه را شنید بر روي در افتاد
پس گفت واي پس واي بر کسی که داخل جهنم شد پس سلمان گفت کاش من گوسفندي بودم و مرا میکشتند و گوشت مرا
میخوردند و ذکر جهنم را نمیشنیدم ابو ذر گفت چه بودي اگر مادر مرا نمیزائید و نام جهنم را نمیشنیدم عمار گفت دریغا که
مرغی بودم و در بیابانها پرواز میکردم و بر من حسابی و عقابی نبود و نام جهنم را نمیشنیدم و حضرت امیر فرمود کاش سباع
گوشت مرا میدریدند و مادر مرا نمیزائید و نام جهنم را نمیشنیدم و حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام دست بر سر گذاشت و
میگریست و میگفت واي از سفر دراز و کمی توشه در سفر قیامت در میان آتش میگردند و بقلابهاي آتش گوشت ایشان را میدرند
بیماري چندند که کسی بعیادت ایشان نمیرود و مجروحی چندند که کسی مداواي جراحت ایشان نمیکند و اسیري چندند که کسی
سعی در رهائی ایشان نمیکند از آتش میخورند و از آتش میآشامند و در میان طبقات جهنم میگردند و بعد از پوشیدن پنبه و کتان
صفحه 114 از 190
جامههاي آتش میپوشند و بعد از معانقه زنان با شیاطین مقرون میگردند- آیات و احادیث اوصاف جهنم و شداید و عقوبات آن
بسیار است بهمین قدر در این رساله اکتفا نمودیم و اکثر را در بحار الانوار ایراد نمودهام حقتعالی جمیع مؤمنان را از خواب غفلت
بیدار و از بیهوشی ضلالت هشیار گرداند بمحمد و آله الطاهرین.
فصل هفدهم در بیان اعراف است
حقتعالی فرموده است و ندا کنند اهل بهشت اصحاب آتش را که ما یافتیم آنچه ما را وعده داده بود از ثوابها پروردگار ما که حق
بود پس آیا یافتید شما آنچه وعده داده بود شما را پروردگار شما از عقوبتها که حق بود گویند بلی پس اذان بگوید مؤذنی یعنی
ندا کنندهاي در میان ایشان که هر دو گروه بشنوند که لعنت خدا بر ظالمان است که منع میکردند مردم را از راه خدا و راه خدا را
کج مینمودند بمردم و ایشان بآخرت و قیامت کافر بودند در احادیث متواتره از طرق عامه و خاصه وارد شده است که مؤذنی که در
قیامت این ندا را خواهد کرد حضرت امیر علیه السّلام خواهد بود و از این 512 عباس مروي است که علی را در
کتاب خدا نامها هست که مردم نمیدانند یکی مؤذن است که در این آیه وارد شده است و او ندا خواهد کرد که لعنت خدا بر
ستمکارانی است که تکذیب کردند به ولایت و امامت من و استخفاف کردند بحق من پس فرموده است که میان بهشت و دوزخ
حجابی خواهد بود گفتهاند که آن اعراف است که حصاري است میان بهشت و جهنم گفتهاند بر اعراف مردانی چند هستند که
میشناسند هر یک را بسیماي ایشان و ندا کنند اصحاب بهشت را که سلام بر شما باد و داخل بهشت نشدهاند هنوز و ایشان طمع
دارند که داخل شوند و چون دیده ایشان گردیده شود بسوي اصحاب آتش گویند اي پروردگار ما مگردان ما را با گروه ظالمان و
ندا کنند اصحاب اعراف مردانی چند را که میشناسند ایشان را بسیماي ایشان و گویند فائده نبخشید بشما جمع کردن شما اموال و
اسباب دنیا را و از تکبري که در قبول حق و بر اهل حق میکردید آیا اینها بودند که شما قسم میخوردید که رحمت خدا به آنها
نخواهد رسید پس بآنها گویند داخل شوید در بهشت خوفی نیست بر شما و اندوهناك نخواهید شد این است ترجمه ظاهر لفظ
آیات و مفسران خلاف کردهاند در معنی اعراف و رجالی که در آن هستند و مشهور است که اعراف حصاري است در میان بهشت
و جهنم چنانچه در جاي دیگر فرموده که در میان بهشت و جهنم سوري و حصاري میزنند که دري دارد و ظاهر آن در رحمت است
که جانب بهشت باشد و باطنش از قبل آن عذاب است که طرف جهنم باشد و بعضی گفتهاند اعراف کنگرهها و بالاي آن حصار
است و بعضی گفتهاند صراط است و اول اشهر و اظهر است و ایضا خلاف است در مردانی که در اعراف میباشند بعضی گفتهاند
که حسنات و سیئات ایشان برابر است و حسنات ایشان مانع است از آنکه بجهنم روند و گناهان ایشان مانع است میان ایشان و
بهشت پس ایشان را در این موضع گذاشتهاند تا حکم کند خدا میان ایشان بآنچه خواهد پس ایشان را داخل بهشت میکنند و بعضی
گفتهاند ملائکهاند بصورت مردان که اهل بهشت و جهنم را میشناسند و خازنان بهشت و جهنم هر دو هستند یا حافظان اعمالند که
گواهند در آخرت بر مردم و بعضی گفتهاند نیکان و بهترین مؤمنانند و ثعلبی از ابن عباس روایت کرده است که اعراف موضع
بلندي است بر صراط که علی و جعفر و حمزه و عباس در آنجا میباشند و دوستان خود را میشناسند بسفیدي رو و دشمنان خود را
بسیاهی رو و احادیث بسیار از ائمه وارد شده است که مائیم اصحاب اعراف که میشناسیم هر کسی را بسیماي او و هر که ما را
میشناسد و ما او را میشناسیم او را داخل در بهشت میکنیم و هر که شیعه ما نیست و ما او را نمیشناسیم او را داخل در جهنم میکنیم
و در روایات دیگر وارد شده است که در اعراف جمعی از مستضعفین عامه و مرجون لامر اللّه و فساق شیعه که حسنات و سیئات
ایشان برابر 513 باشد خواهند بود و مقتضاي جمع بین الاخبار آنست که اصحاب اعراف که حاکم در اعرافند
رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و ائمه هدي خواهند بود که مؤمنان حقیقی را اول مرتبه روانه بهشت میگردانند و از صراط
میگذرانند و دشمنان خود و کفار و مخالفان متعصب را بجهنم میفرستند و جمعی از فساق شیعه و مستضعفان عامه که بعد از این
صفحه 115 از 190
مذکور خواهد شد ان شاء اللّه اهل اعرافند که ایشان موقوف میمانند در اعراف و آخر جمیع ایشان بشفاعت حضرت رسالت و اهل
بیت او داخل بهشت میشوند و یا بعضی از ایشان که قابل شفاعت هستند داخل بهشت میشوند و بعضی همیشه در اعراف میمانند و
هر دو محتمل است چنانچه ابن بابویه در رساله عقاید گفته است که اعتقاد ما در اعراف آنست که حصاري است در میان بهشت و
جهنم و بر آن مردان چند هستند که هر کس را میشناسند بسیماي ایشان و آن مردان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم و
اوصیاء اویند که داخل بهشت نمیشود مگر کسی که ایشان را شناسد و ایشان او را شناسند و داخل جهنم نمیشود مگر کسی که
ایشان را نشناسد و ایشان او را نشناسند و مرجون لامر اللّه نیز در اعراف خواهند بود یا عذاب خواهد کرد خدا ایشان را یا توبه
خواهد کرد بر ایشان یعنی گناه ایشان را خواهد آمرزید و داخل بهشت خواهد کرد و شیخ مفید گفته است اعراف کوهی است در
میان بهشت و جهنم و بعضی گفتهاند حصاري است در میان اینها و مجمل سخن در این باب آنست که مکانی است نه از بهشت و
نه از جهنم و احادیث در این باب وارد شده است و چون روز قیامت شود در اعراف خواهند بود رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و
حضرت امیر علیه السّلام و امامان از ذریه او و ایشانند آنها که خدا فرموده وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ و حقتعالی بایشان میشناساند
اصحاب بهشت و اصحاب جهنم را بعلامتی چند که در سیماي ایشان ظاهر میگرداند چنانکه فرموده است یَعْرِفُونَ کُلا بِسِیماهُمْ یعنی
در قیامت شناخته میشوند مجرمان و کافران بسیماي ایشان و فرموده است إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ پس خبر داده است که در
میان خلق او طایفهاي هستند که توسم میکنند خلق را و علامات ایشان را ملاحظه مینمایند و بسیماي آنها ایشان را میشناسند و
حضرت امیر علیه السّلام فرمود منم صاحب عصا و میسم مراد علم آن حضرت است نسبت باحوال مردم بفراست و از حضرت باقر
علیه السّلام منقول است که مائیم متوسمین که خدا فرموده است و در احادیث وارد شده که حقتعالی ساکن میگرداند در اعراف
طایفهاي از خلق را که مستحق نشدهاند باعمال حسنه خود ثوابی را و مستحق خلود در جهنم نیز نشدهاند ایشانند مرجون لامر اللّه که
خدا فرموده از براي ایشان شفاعت میباشد و پیوسته در اعراف هستند تا رخصت دهند ایشان را که داخل بهشت شوند بشفاعت
رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و حضرت امیر علیه السّلام و ائمه و بعضی 514 گفتهاند که اعراف مسکن طایفه
چند نیز هست که در زمین مکلف نبودهاند که باعمال خود مستحق بهشت یا جهنم گردند پس خدا ایشان را در این مکان ساکن
میگرداند و عوض میدهد ایشان را بر المها که در دنیا بر ایشان رسیده است بنعمتی چند که پستتر است از منازل اهل ثواب که
باعمال خود مستحق شدهاند و در بهشت بآنها میرسند و باینها که ذکر کردیم عقل ابا ندارد و اخبار در این باب وارد شده است و
حقتعالی حقیقت حال را بهتر میداند و آنچه متیقن است آنست که اعراف مکانی است میان بهشت و جهنم و میایستند در آنجا
حجتهاي خدا بر خلق که مذکور شدند و در قیامت جماعتی از مرجون لامر اللّه در آنجا خواهند بود و بعد از آن خدا بهتر میداند
که حال ایشان چگونه خواهد بود تا اینجا کلام شیخ مفید بود و شیخ طبرسی روایت کرده است از حضرت صادق علیه السّلام که
اعراف تلی چند است میان جنت و نار و در آنجا بازمیدارند هر پیغمبري و هر خلیفه پیغمبري را با گناهکاران اهل زمان خود هم
چنانچه میایستد سر کرده لشکر با ضعیفان لشکر خود که ایشان را محافظت نماید و نیکوکاران بیشتر به بهشت رفتهاند پس خلیفه
خدا در هر زمان میگوید بگناهکاران که با او ایستادهاند که نظر کنید بسوي برادران خود که نیکوکار بودند و پیشتر از تو ببهشت
رفتهاند پس سلام میکنند گناهکاران بر ایشان چنانکه حقتعالی فرموده است وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّۀِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ پس خبر داده
است خدا که ایشان داخل بهشت نشدهاند و لیکن طمع دارند که داخل شوند و فرموده است وَ هُمْ یَطْمَعُونَ یعنی آنها داخل بهشت
نشدهاند و طمع دارند و امید دارند که خداوند رحیم ایشان را داخل بهشت کند بشفاعت پیغمبر و ائمه علیه السّلام و نظر میکنند این
گناهکاران بسوي اهل جهنم و میگویند پروردگارا مگردان ما را با گروه ستمکاران پس ندا میکنند اصحاب اعراف که پیغمبران و
خلفاي ایشانند بامري که از جانب خدا بایشان میشود داخل شوید در بهشت خوفی بر شما نیست و اندوهناك نخواهید شد و ایضا
شیخ طبرسی و صفار و دیگران روایت کردهاند از اصبغ بن نباته که گفت روزي در خدمت حضرت امیر علیه السّلام بودم عبد اللّه
صفحه 116 از 190
بن کوا آمد و از آن حضرت تفسیر این آیه را سؤال کرد حضرت فرمود واي بر تو اي پسر کوا ما را در روز قیامت بازمیدارند در
میان جنت و نار و هر که بما ایمان آورده و یاري ما کرده است میشناسیم او را بسیماي او و او را داخل بهشت میکنیم و هر که
دشمن ما است میشناسیم او را بسیماي او و او را داخل جهنم میکنیم یَعْرِفُونَ کُلا بِسِیماهُمْ یعنی آن مردانی که بر اعراف موکلاند
که ما اهل بیتیم میشناسند جمیع خلایق را بسیماي ایشان اهل بهشت را بسیماي مطیعان و اهل جهنم را بسیماي عاصیان- و علی بن
ابراهیم بسند کالصحیح از حضرت امام 515 جعفر صادق ع روایت کرده است که اعراف موضع بلند چند است
میان جنت و نار و رجال ائمهاند که میایستند بر اعراف با بعضی از شیعیان خود در وقتی که مؤمنان کامل بیحساب به بهشت
رفتهاند پس میگویند باین شیعیان خود که گناهکارانند که نظر کنید بسوي برادران مؤمن خود که بیحساب داخل بهشت شدهاند
پس سلام میکنند بر ایشان و امیدوارند که بشفاعت ائمه بایشان ملحق گردند پس ائمه بایشان بگویند که نظر کنید بسوي دشمنان
خود در جهنم چون نظر کنند استغاثه کنند که پروردگارا ما را بایشان ملحق مگردان پس ندا کنند ائمه آن جماعتی را که ایشان را
بسیماي ایشان میشناسند از دشمنان خود که در جهنمند و گویند که فایده نبخشید بشما آنچه جمع کردید در دنیا از اموال ما و
آنچه تکبر کردید بر ما و غصب حق ما کردید پس گویند که اینها شیعیان و برادران منند که شما سوگند یاد میکردید در دنیا که
رحمت خدا شامل حال ایشان نخواهد شد پس گویند ائمه بشیعیان خود که داخل شوید در بهشت و بر شما خوفی و اندوهی نیست
پس حقتعالی فرموده است و ندا کنند اصحاب آتش اصحاب بهشت را که بریزید بر ما از آب یا از آنچه حقتعالی روزي کرده است
شما را از اهل بهشت گویند بدرستی که خدا حرام کرده است اینها را بر کافران که دین خود را لهو و لعب و بازیچه گرفتهاند و
مغرور کرد ایشان را زندگانی دنیا پس امروز ترك میکنیم ایشان را چنانچه ایشان فراموش کردند ملاقات این روز را و آیات ما را
انکار میکردند.
فصل هیجدهم